۰۵ فروردین ۱۳۸۸
۳۰ اسفند ۱۳۸۷
نوروزتان پیروز - و قصهی ماهیگلیهای امسال ما
یه تنگ شیشهای کوچولو داریم و رفتیم برای سفرهی هفتسینمون یه ماهی گلی* کوچولو خریدیم که بندازیم توش. از توی باراز ویکتوریای ملبورن داشتیم میرفتیم بیرون که دیدیم یه نفر ظرفهای بلورش رو حراج کرده و یه تنگ از اون گندهها که همیشه دلمون میخواسته خریدیم ده دلار.
-
حسابی داشت بارون میومد. زودی دویدیم توی ماشین و راه افتادیم. توی خونه وقتی اون ماهی کوچولو رو که به حساب تنگ کوچولو خریده بودیم که جاش تنگ نباشه انداختیم توی تنگ بزرگ من گفتم:
-
بع! شهره خنگبازی درآوردیم که! خب وقتی این تنگ بزرگ رو خریدیم باید برمیگشتیم و بازم ماهی میگرفتیم این جوری که خیلی خندهدار شده!
-
روی اینترنت گشتیم و یه ماهیفروشی آکواریومی نزدیک خونه پیدا کردیم که فردا صبح بریم بازم ماهیگلی بخریم. رفتیم و دو تای دیگه خریدیم. شهره گفت که آب تنگ کدر شده یه چیزی بگیریم که آب رو شفاف کنه و من گفتم احتمالا اگر مادهای باشه برای ماهیها مضر هست. ماهیفروش هم نظرم رو تایید کرد و رسیدیم به فیلتر و پمپ هوا! و خب این که برای فیلتر سنگریزهی کف هم ضروری هست.
-
این طوری شد که ما امسال به جای تنگ آکواریوم میذاریم سر سفرهی هفتسین! :)
*
امروز آفتاب قشنگی هست هوا هم خوب و بهاری با این که پاییز هست. خوبیش اینه که بهترین هوای ملبورن توی پاییزش هست و میشه حس و حال بهاری به خود گرفت و خوشدل بود:
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
_____________________________
* در شیراز به ماهیقرمز ماهیگلی میگویند.
پردهبرداری از تندیس کورش در ملبورن
امروز همزمان با فرارسیدن نوروز از تندیس کورش در یکی از محلههای ملبورن که گروه بیشتری از ایرانیان را در خود جای دارد پردهبرداری خواهد شد.
-
این تندیس را "بنیاد فرهنگی ایران" در ملبورن به شهرداری مانینگهام اهدا کرده است. طراح این تندیس استاد هوشنگ سیحون است و به وسیلهی هنرمند برجستهی استرالیایی Peter Schipperheyn ساخته شده هست.
-
علاقهمندان به حضور درآیین پردهبرداری دعوت شدهاند:
City of Manningham Gallery, 699 Doncaster Road, Doncaster, Victoria 3108, Melway Ref: 33 F12, Friday 20th of March 2009, 6pm – 8pm
۲۸ اسفند ۱۳۸۷
چارشنبهسوری ملبورن در اسبیاس
این چند سال هر چی صبر کردم که خبری از چارشنبهسوری توی تلویزیون استرالیا بشه، خبری نشد که نشد. فکر کردم خودم دست به کار بشم. یهشنبهی قبل زنگ زدم شبکهی اسبیاس و یه خانوم خوشاخلاق که سر هر چیزی هم هی میزد زیر خنده گفت که به کجا باید ایمیل بزنم و زدم و برای این که جدی بگیرن از ویکیپدیا لینک گذاشتم و مشخصات و شماره تلفنم رو هم دادم.
-
بعد از ظهر سهشبنه وسط ناهار خوردن توی دانشگاه بودم که یه نفر به موبایلم زنگ زد و گفت که از بخش خبری اسبیاس هست و پرسید چه خبره و حدود نیم ساعت داشتم براش توضیح میدادم و این که پارسال چندهزار نفر جمع شده بودن. گفت که برای تهیهی گزارش میان و خواست که من به موقع اونجا باشم که راهنماییشون کنم.
-
چارشنبه سوری اینجا یه جورایی خیلی خلاصه برگزار میشه. 7 تا 10 شب و فقط سه تا آتیش نه چندان بزرگ که باید توی یه صف دور و دراز وایسی و به نوبت تحت مراقبتهای ویژه از روی آتیش بپری! البته میشه حق داد حسابی از آتیش میترسن و دیدید که امسال آتیش چه بلایی سر یه عده از مردم ویکتوریا آورد... البته بساط موسیقی و پایکوبی برپاست که حسابی هم مشتری داره که چون وسط هفته هست نمیشه از 10 شب بیشتر بشه.
-
یاد بچگی بخیر که تا دیرگاهی از شب میموندیم توی کوچه و خیابون و همهی زندگیمون بوی دود میگرفت. تا این که این سالهای اخیر تفریح یه عده بیشتر به مردمآزاری و حماقت شبیه شده. وقتی تفریح چارتا بچه به آتشپرستی تفسیر میشد و میزدن توی سرشون، میشد حدس زد که اینا وقتی بزرگبشن بعضیهاشون تفریحشون میشه ساختن یه چیزایی که بیشتر به بمب دستساز شبیهن و آزار مردم. اینم نتیجهی انکار واقعیت و بیبرنامگی و به جای فرهنگسازی استقاده بهجا از داشتههای یک ملت*.
-
تا ساعت 6.30 توی دانشگاه کلاس داشتم و نمیتونستم سر ساعت هفت توی پارک محل برگزاری برنامهی چارشنبهسوری باشم. به گزارشگر اسبیاس هم گفتم که حتا میخواست من قبل از7 خودم رو برسونم و توی راه بودیم که هی زنگ میزد که پیدا نمیکنم و راهمناییش کردم.
-
وقتی رسیدم خودشون از این و اون و اعضای "کانون ایرانیان ویکتوریا" که برگزارکنندهی برنامه هستند، پرسیده بودن و به من گفت هر از گاهی سری به ما بزن و سعی کردم اگر کمکی از دستم بر میاد انجام بدم.
-
امشب گزارش اسبیاس رو دیدم و طبق انتظار شستهرفته و خوب، خوشمان آمد! چارشنبهسوری را اسبیاسی کردیم :)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* البته اطلاعات من مال چند سال پیش هست اگر اتفاقی مثبتی افتاده بگید ما هم خوشحال بشیم.
۲۵ اسفند ۱۳۸۷
۱۲ اسفند ۱۳۸۷
مراسم اصغر
.دیدید این آمریکاییها چطور میگن مراسم اسکار؟ میگن آسکِر
فکر کنم اگر به یه آمریکایی بگن بگو "اصغر" بازم یه چیزی توی همین مایهها در بیاد! بنابراین ما میتونیم برای محلیسازی این واژه، به جای واژهی منحط اسکار از اصغر استفاده کنیم.
اشتراک در:
پستها (Atom)