۱۶ دی ۱۳۸۵

روزگار شهر راز

دیشب پرهام رفت اصفهان. امشب هم ما از شهر راز ( شیراز ) می پریم تهران. سه شنبه هم شهره دوساعت زودتر از من می پره به استرالیا ولی دوازده ساعت دیرتر از من می رسه. خیلی وقته ننوشتم. دلم می خواد بنویسم در اولین فرصت. فکر می کنم بلاگرها برای کسایی که وبلاگشون رو می خونن توی حالت آخرین پستشون ثابت می مونن. خنده داره. هر بار یکی میاد "آقا ما خیلی مخلصیم"!. می خوام سر فرصت چیزایی رو که دوست دارم بنویسم. وقت سر خاروندن نداشتم. صندوق ایمیلم داره می ترکه. وبلاگم هم کلی خاک خورده. از همه ی کسایی هم که من هی ننوشتم اونا هی سر زدن خوشم میاد.



۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام کاکو

پس بالاخره راهی شدی .
خوب پس زودتر ببینیمت.
منم ایرانشهرو آپ کردم

مرت

Ice_age_2011 گفت...

سلام. قرار بود بیای بریزبین چی شد؟

Unknown گفت...

با اون بالايي خدمت مي رسيم
:)

Ice_age_2011 گفت...

در خدمتیم عزیز

Lmira گفت...

eeeeeeeeeee....... raftiiiiiiii?!?!?!... man dirooz parirooza azat misscall dashtam ke!!! har kar ham kardam natoonestam begiramet! che bad shod...

khoob o khosh bashin va dar kenare ham hamishe :)