چشمام خیلی خسته بودند، یه دونه چایی کیسهای از توی آشپزخونهی شرکت ورداشتم و رفتم چشمام رو با چایی شستم. جیمز وقتی شنید دوتا شاخ در آورد. براش توضیح دادم. الان چشمهای من و شاخهای او بهترند.
۲ نظر:
ناشناس
گفت...
فکر کنم این روش سابقش برمیگرده به انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت. شایدم حدسم اشتباه باشه ولی وقتی این نوشته رو خوندم یاد اونجا افتادم
۲ نظر:
فکر کنم این روش سابقش برمیگرده به انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت. شایدم حدسم اشتباه باشه ولی وقتی این نوشته رو خوندم یاد اونجا افتادم
:))
شاید به خاطر این که اونجا همیشه پر از چایی کیسهای خشک شده بود
!
ارسال یک نظر