اصل. با کلاس بودن خیلی چیز خوبی است.
تعریف. کلاس یعنی سطوح گوناگون یک پدیده.
شناخت. باکلاس بودن یعنی این که آدم سطوح گوناگون یک پدیده را تشخیص دهد و به درستی انتخاب کند. (پس باکلاس بودن لزوما همیشه دسترسی به بالاترین سطح پدیده نیست بلکه وضعیت بهینه است.)
-
به نظرم خیلی خندهدار است که برخی فکر میکنند باکلاس بودن یعنی این که همیشه در یک ژست خاص در همهی شرایط به سر ببرند! چه در حال سخنرانی باشند، چه در حال کوهنوردی، چه در مهمانی، چه در جنگل، چه توی شهر...
-
البته بدیهی است که در هر حال، کنش و واکنشهای هر کس بخشی از شخصیت اوست که رنگی و رویی به همهی کردار و پندار و گفتارش میدهد؛ حرف من این است که اگر برخورد با پدیدهها به یک ژست ظاهری - نه شناخت به هر مقدار عمیق و در حد توان فرد از پدیده - محدود شود، نتیجه مضحک است.
-
من دوست دارم در طبیعت جزئی از آن شوم و بیخیال نسبت به خیلی چیزها. و در شهر هم از بیشترین امکانات زندگی شهری بهره ببرم. در حال شوخی خنده سنگتمام بگذارم و شاد باشم و شاد کنم و اگر نیاز به جدیت است، در اندازهی توانایی خردمند.
-
ممکن است فکر کنید بیش از حد قضیه را پیچیده کردهام. ولی فکرمیکنم واقعیت این است که یک ژست ثابت نسبت به همه چیز داشتن بسیار پیچیدهتر است.
۴ نظر:
خيلي جالبه كه اينقدر ريشه اي يك مساله ظاهرا ساده و بازاري را تحليل مي كني. مطالبت رو تاييد ميكنم.
سوال:تشخيص سطوح كلاس باكي است؟ من ميخوام براي رفتن به مثلا يك اردوي دسته جمعي (مثلا در حد يك موسسه) كلاس خاصي داشته باشم،آيا مي توني يك نسخه بپيچي كه سطوح مختلف چي است؟حالا انتخاب كردنش كه يك موضوع شخصي است بامن.
شايد بگي تشخيص سطوح مختلفش هم يك موضوع شخصي است.پس چه معياري است كه هر فرد بتونه يك كلاس درست را انتخاب كنه و اشتباه هم تشخيص نده؟
شايد ديده باشي افرادي را كه در دنياي خاص خودشان زندگي مي كنند، طرف فكر مي كنه بامثلا لباسي كه پوشيده كاملا در حد كلاس آن جمع يا حتي بالاتر است، ولي نگو كه انگشت نما شده و بعضا حتي خودش هم نمي فهمه.
اگر بتوني اين طبقه بندي رو مدون كني و به عبارتي يك نسخه بپيچي(هر چند كلي) فكر كنم خيلي جالب باشه و يك خدمت ماندگار انجام داده اي.
از نظر شما ممنونم
1
فکر میکنم نسخهای کلی وجود ندارد و هر کس باید با آزمون و خطا به به روش زندگی خود برسد
2
سطح بندی هر پدیده از نگاه هر کس متفاوت است یا ممکن است اصلا اهمیت نداشته باشد
3
ضمن ابراز احترام باید عرض کنم که درد جامعهی ما نسخه پیچیدن بیش از حد است نه کمبود آن. در فضای آزاد و ضمن رعایت حقوق دیگران، هر کس میتواند بیابد که چگونه باشد
4
هدف بنده در این جا پند و اندرز نیست، تنها آن چه که فکر می کنم و تجربههایم را با دیگران در میان میگذارم
:)
1- كاملا موافقم كه درد جامعه ما نسخه پيچيدن "بيش از حدجزيي" جزيي است.
2- من نوشته بودم "يك نسخه كلي" كه به هيچ عنوان فرد را مجبور به پيروي از يك روش خاص نكند.
3- استاندارد ISO9001 را ملاحظه كنيد، خطوط كلي را ترسيم مي كند هر سازمان يا موسسه اي خودش بايد آن را بومي كند.
4- البته بحثي كه الان ما با هم داريم فراتر از موضوع "كلاس" مطرح شده اوليه است. موضوج جديد اين است:"آيا ترسيم خطوط كلي در مورد مسايل اجتماعي لازم است؟"
فکر میکنم همان طور که عرض کردم در فضای آزاد فرصت فکر کردن و عمل برای انسانها بهتر فراهم است که متخصصان امور اجتماعی هم در این دایرهاند. من تخصصی در امور اجتماعی ندارم و تنها نظراتم رو به عنوان یک شهروند ناظر ابراز میکنم
ارسال یک نظر