۲۶ دی ۱۳۸۶

قصه‌ات را بساز

زندگی بعضی آدم‌ها زیباست. قصه‌های زیبا دارند، شنیدنی‌ست.
قصه زیبا تنها قصه‌ی خوشی‌ها نیست...
-
بعضی‌ها نشنیدنی‌اند، یا دست کم
گاهی
اندکی
شاید بتوان شنید.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام به دوست قدیمی
امیدوارم که حالت خوب خوب خوب باشه
مطمئنم منو فراموش کردی
نشسته بودم داشتم چند تا کلیپ از ایران نگاه می کردم
که یه آن اسمت از خاطرم گذشت
خب سالهای زیادی از موقعی که با هم همکلاس بودیم گذشته
عکستو که دیدم مطمئن شدم که خودت هستی
وبلاگت رو یه کم زیر و رو کردم
عکساتو هم دیدم
خوشحالم که پیدات کردم
یادش به خیر اون روزها
حتی یه عکس هم ازت دارم
ما توی دبیرستان با هم همکلاس بودیم
اول و دوم اگه اشتباه نکنم
دبیرستان اندیشه
آخ که چه روزهایی بود
البته من همیشه تو رو با موهای کوتاه به یاد دارم
خب چونکه اونموقع ها همیشه همه موهاشون کوتاه بود
چه خوب که وبلاگی با اسم خودت درست کردی
حتما تا حالا هزار تا اسم به ذهنت اومده
وبلاگت رو که خوندم متوجه شدم که دور دنیا رو گشتی و حالا سر از اون سر دنیا در آوردی
امیدوارم که همه چی اونجا خوب و مرتب باشه
اگه گفتی من کی هستم؟
یادمه توی کتاب تاریخ روی عکسا کاریکاتور می کشیدیم و می خندیدیم.
یادمه اون موقع ها همیشه یه کلاه روسی مشکی رنگ یا به عبارتی از همونایی که دوتا گوش داره سرم میگذاشتم. معنای اسم فامیل من هم باغه
حالا بگو من کی هستم؟؟؟؟
وبلاگتو ادد کردم، باز میام بهت سر می زنم تا ببینم منو شناختی یا نه؟
خب دوست قدیمی
تا بعدا که میام بهت سر می زنم و خودمو هم بهت معرفی کنم خدا نگهدار
قربانت
....
;-)

Unknown گفت...

سلام
:)
جالبه
!
البته هزارتا که نه ولی چندتایی اسم به ذهنم رسیده
خب
اسم جناب عالی باید یه جورایی مثلا رضوانی باشه
به خاطر این که گفتی معنی باغ می ده
از روی اون کلاه و کاریکاتور فکر کردم اشکان چنگیزی باشی
که اون وقت تکلیف باغ چی می شه
بعدشم رفیق
سال سوم تاریخ داشتیم که بنده رو از اون دبیرستان نمونه انداختن بیرون
و سرانجام عرض کنم که نتونستم بین گزینه ها پیدات کنم ولی از کجا این قدر مطمئنی که تو رو فراموش کردم؟؟

ناشناس گفت...

آی آی آی آی
حق با توئه
عجب حافظه ای داری
من که یادم نبود
پس احتمالا کتاب مذکور اجتماعی یا یه چیزی شبیه به این بوده
خب حالا باز به معما ادامه بدیم یا نه؟
ولی نه خودم میگم
من حدیقه هستم
فرخ حدیقه
یا بهتر بگم
سید فرخ حدیقه
:D
خوبی دوست عزیز؟
چه خبرا؟
حال و احوال؟
خوش میگذره؟
البته در اون مورد باید بگم منو سال دوم انداختن بیرون
:D
برات یه ای میل هم مینویسم که بتونی اونجا جواب بدی
خیلی خوشحال شدم
تا بعد
خدانگهدار

ناشناس گفت...

salam , khoobi? zibaeie ghese be chegoonegie revayate ravi dare...
poste jadidam ye ghese hast az majerahaye dooroderaaze man va agha mirza alie kashi ... ghesmate 453.

Unknown گفت...

!!!!اِ
تویی؟؟؟؟؟
!!باور کردنی نیست

پسر من چطور ممکنه آدم خوش‌رویی مثل تو رو یادم بره؟؟

شابد باورت نشه؟
ولی به جرات می‌گم که خیلی یادت می‌افتم
جدی می‌گم
!
نمی‌دونم چند وقت یه بار ولی باور کن زیاد شاید ماهی چند بار
!
به نسبت این که الان فکر می‌کنم 16 ساله که همدیگرو ندیدم
درسته؟

همه چیزهایی که از تو یادمه خوشی و خنده بوده و البته هم‌دردی به خاطر دیوانه‌بازی‌های گرداندگان و بعضی از معلمان آن مدرسه مزخرف
!
آره رفیق
من رو هم همون سال دوم با اردنگی انداختن بیرون
دستشون هم درد نکنه
لطفی کردند به ما
!

باور کن همیشه حس می‌کردم یه جور عجیب و غریب سر و کله‌ات پیدا می شه
!
خب
ایول
حسابی گپ می‌زنیم
:)

Unknown گفت...

جناب ایکاروس می دونی که با کم کسی هم نشین نیستی ها
:)

Unknown گفت...

فرخ ولی جدا خنده داره چون گفتی که معنی اسمت باغه و من هم خیلی موقع ها اسمت توی خاطرم می اومده ولی توی اون کامنت که گفتی اصلا به ذهنم نرسید... ایمیلت رو خوندم خودتم حتما درک می کنی بعضی وقتا مغز آدم بین دو تا زبون یه کم گیر می کنه... خب حرف می زنیم
:)

ناشناس گفت...

خوشحالم که منو یادت مونده
راستشو بخوای واسه خودم هم خیلی عجیب بود
یه دفعه ناخودآگاه اسمت تو ذهنم اومد
اسمت رو توی گوگل نوشتم و یه دفعه این وبلاگ باز شد
اولش مطمئن نبودم که خودتی ولی عکساتو که دیدم مطمئن شدم
باید بگم اصلا عوض نشدی
تنها تفاوتی که هست فقط موهاست
که البته اونم به خاطر شرایط اون موقع بود که کوتاه بودن
البته من همین الانش هم موهام کوتاهه و کمی تا قسمتی کچلم
:D
واقعا یادش به خیر اون زمونا یادمه وقتی که میرفتیم توی کتابخونه و کتابا رو زیر و رو می کردیم
گاهی وقتا هم یه چیزای خنده داری پیدا میشد بینشون
یاد شیطنتامون میوفتم توی اون مدرسه
عجب روزگاری بود
عجیبه که یه صحنه هایی از اون روزگار همیشه مثل عکس جولو چشمام مونده
این طرح بالای وبلاگت هم به نظرم خیلی آشنا میاد
خیلی کار قشنگیه
ای میلت رو هم خوندم
البته اولش فکر کردم با زبون قدیم استرالیایی ها نوشتی
بعد که کد صفحه رو عوض کردم فارسی شد
:D
خیلی جالب بود که نوشتی خوشرو هستم، راستشو بخوای من میخواستم همینو در مورد خودت بگم
البته من خودم به نظر خودم یه خورده اخمو هستم
;-)
همه عکساتو نگاه کردم
اگه نظر منو بخوای باید بگم که ازشون شیطنت میباره
درست مثل همون موقع ها
:D
منم یه سایت و وبلاگ کوچولو یه جایی دارم اگه دوست داشتی یه کلیک خرجشه
البته سایتش از این سایت مجانی هاست که یه عالمه پاپ آپ باز و تبلیغ داره

www.farrokhshiva.persianblog.ir

www.farrokh.20fr.com

اولی وبلاگه
دومی یه چی شبیه سایت
البته خجالت میکشم بگم سایت

خب دیگه خیلی نوشتم

البته باید ببخشی که کامنتای این قسمت از نوشته هاتو من تبدیل کردم به بخش نامه نگاری اونم از نوع فدایت شوم
حالا از این به بعد توی ای میل برات مینویسم
پس تا بعد
خوش و خرم باشی مثل همین گله که نصفش توی باغت پیداست

قربانت
فرخ

Unknown گفت...

:)))
اول که باید بگم از نوشتنت خوشم میاد
عجب گیری به این موهای ما دادیا
:)
آره جالبه
کلا یادمه پایه بودی
و راحت گیر
-
می دونی فرخ
برام جالبه می‌گی اون موقع ها شیطون بودم
راستش خودم گاهی فکر می‌کنم دوران مدرسه بیشتر جا داشت شیطنت کنم
بعضی کارا از زیر دستم در رفته
:))
یه کم خیالم راحت شد گفتی
!
خب مرد حسابی منم دلم می‌خوا ببینمت
رفتم توی گالری عکست
دیدم کله پاچه گذاشتی
:))
نه آقاجان به نظر من اون موقع خوش اخلاق ترین آدم مدرسه بودی
هنوزم انگار هستی
یادمه راحت می‌خندیدی و شاید بگم واضح ترین صحنه‌ای از تو هست که توی ذهنم هست
-
دیگه این که بنده نسبت به ناهه‌ی فدایت شوم هیچ اعتراضی ندارم
!
مگه کسی هست که داشته باشه؟
درضمن
این نامه‌نگاری در ملا عام هم غیرعمدی نیست
!!
به نظرم با پدیده‌ی وبلاگ سازگار هست
:)