۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷

گر میان همنشینان ناسزایی رفت، رفت

با تشکر از روشنفکر معاصر، دیسفانی گنابادی ملبورنی برای سرودن این شعر با الهام از حافظ بزرگ و این که روزی حالی دادند به حلقه‌ی دوستان و شما هم بخوانید و رستگار شوید:

گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت، رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت، رفت
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت، سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت، رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت، رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت، رفت
گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت
از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
-
"حافظ!"



۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam be jenabe pooya khane Iraniye, Shiraziye , Melbourni.
choob kari mifarmayid ghorban, belakhare ma ham weblog mizanim, az khejalate shoma dar miyaym, be har haal "HAR CHE AZ DOOST RESAD NIKOOST"