۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

گپ

{ویس پلیز}
نمی‌دونم به لهجه‌ی کجایی به شهره گفتم: ویس بینم (وایسا ببینم)!
گفت: اه هیچ دقت کردی این "ویس" چقدر شبیه wait هست؟

{چوپون؟}
به خودم می‌گم حالا ما یه زری زدیم گفتیم آقا دروغ سیزده بود گفتم نمی‌نویسم ولی حالا مگه می‌نویسم؟ آخه به منم می‌گن بلاگر؟ بعد می‌گم خب فرض می‌کنم "وبلاگ‌دار"! خوشم نمی‌اد می‌گم آهان همون باغبون! یا چوپون؟ از ذهنم می‌گذره که چقدر دلم می‌خواست چوپون بودم بعد می‌گم جدی؟؟ یادم می‌افته یه بار برادرم پیام می‌گفت من دلم می‌خواست توی کوه زندگی می‌کردم... منظورش این بود که مثلا دور از شهر و اینا... بعد بی‌درنگ گفت البته اگر کامپیوتر و کتاب و اینترنت و اینا داشتم! بهش گفتم معلوم شد چقدر دلت می‌خواد توی کوه زندگی کنی!

هیج دقت کردید چقدر خواسته‌های آدما این جوری هستن؟

{آب هندونه}

من دلم می‌خواد جای این که هندونه بذارن زیر بغلم، آبشو بگیرن بدن بخورم.

۴ نظر:

گلناز گفت...

ها ها ، خیلی خوب و خودتی

Unknown گفت...

میخوی اصلا برت آب هندونه بیگیرم بیریزم تو وان تا همچی خوب خودته توش بوخوسونی که تا یه عمر هرچی فشارت بدن مثه اسفنج آب هندونه بیریزی پوی ملّت؟!

Nazanin گفت...

he heeeeeeeeee heeeeee
in Hassan kheili khoob behet gofte. "bookhoosooni khodete toosh". haaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa haaaaaaaaaaaaaa

عبرت بي اعتبار گفت...

سلام پويا
كجايي ؟ مرد حسابي رفتي و ما را جا گذاشتي در اين برزخ تنهايي انسان . اميدوارم خودت و همسرت خوب باشيد . در ضمن اون ويس لهجه ما كرمانشاهي هاست .