.تقدیم به ژیلا ن
-
فکر میکنم از مهمترین بخشهای شخصیت هر فرد داشتن تعریفهای شخصی از پدیدههاست. این تعریفهای شخصیست که سبک زندگی فرد را میسازد و به اندازه متفاوت بودن آنها با تعریف عام، فرد، ویژه میشود. اینجا فعلا بحث ارزشگذاری روی تعریفهای عام نیست، که بحث تفاوت است.
فکر میکنم از مهمترین بخشهای شخصیت هر فرد داشتن تعریفهای شخصی از پدیدههاست. این تعریفهای شخصیست که سبک زندگی فرد را میسازد و به اندازه متفاوت بودن آنها با تعریف عام، فرد، ویژه میشود. اینجا فعلا بحث ارزشگذاری روی تعریفهای عام نیست، که بحث تفاوت است.
-
آن که تعریفی ویژه از خودش ارائه میدهد، داستانی ویژه مینویسد، فیلمی ویژه میسازد، همه بر پایهی تعریفها و نگرش و بینش دیگرگونهی اوست.
-
نکتهی جالب این که عام گاهی به ستایش ارائه یا ساختهی فرد ویژه میپردازد، حال آن که بسیار ممکن است تعریفهای او را - که بنپایهی همان ارائه و ساخته هست - نپسندد یا به تندی و خشونت رد کند.
-
و برخی این دلیری و بینش را دارند که همیشه تعریفهایشان را پیش چشم خود و دیگری داشته باشند و بدانند که چه باشند و چه میخواهند باشند.
۷ نظر:
key miresad an roozi ke kasi matni ya chizi ra taghdim e ma bekonad
نمی خوام بگم که خلاق بودن آسونه ولی آسون ترین راهش همینه. که فکر کنی من چطور این قضیه رو می بینم. لازم نیست خیلی شق القمر کنی ( اوه یادم نبود تو از کلمه عربی خوشت نمی آد) کافیه مدل خودت به موضوعت نگاه کنی. انتخاب کنی.
نه منظور تو این بود نه منظور من.
بماند...
:)))
سحر میدونم که خوب میدونی چه جوری سر به سر آدما بذاری!
ولی حالا از این حرف گذشته پس بذار بگم که من خیلی وقتها دوست دارم دربارهی دوستهام بنویسم. من دوستهای خوب زیادی دارم و به این خاطر بیتعارف به خودم افتخار میکنم. والبته به دوستهام.
یه بار فکر کردم که بشینم دربارهی هر کدام از دوستهام که به ذهنم میرسه یه چیزی بنویسم، یه متن بلند بالا، ولی اصلا دوست نداشتم چیزی و کسی رو از قلم بندازم، پس یعنی کاری نشدنی! :)
بنابراین به این بسنده میکنم که گاهی که چیزی میبینم و ذهن آدم به اون نقطه از جوش میرسه که عقربهی آمپر از حدی بگذره، ایده با دیگران در میون بذارم... :)
***
سروش خب پس تصمیم با خودت :))
ضمنا من یادم نمیاد گفته باشم از کلمههای عربی بدم میاد... درباره ترجیح حرف زدم بعدش هم که به فرض که من خوشم نیاد... دستورکاری برای دیگران صادر نکردم! :)
دوست عزیز یک تقاضا دارم
من برای بهتر شدن فرهنگ موجود کاری در حد خود کردم ولی متاسفانه چیز دندان گیری نصیبم نشد وان این بود که از ایرانیان مهاجر خواستم بیایید شما که زبان غیر فارسی می دانید ودر کشوری غیر ایران هستید کمک کنید از روز نامه مجله وبروشور های خارجی درزمینه کتاب وکتاب خوانی وگسترش فرهنگ ان کاری کنید ودر بلاگ خودتان بنویسد تا ما درایران مقاله ای چیزی از میان ان در اوریم تا به فرهنگ ایران زمین کمکی کرده باشیم اما هیچ یک از دوستان کمک نکرد وبعضی هم تنها قول دادند
حال اگر شما می توانید کمک کنید برای مطالعه به http://abho82.blogspot.com/2008/05/blog-post_04.html مراجعه ومطالعه کنید ومطلبی اگر نوشتید مرا باخبر سازید
باید بگویم نیازی به پایان نامه نویسی ویا مطلب طولانی و... نیست شما می توانید با یک ادرس اینترنتی یا یک تصویر از کتابخانه شهرتان یا یک خط مطلب در تشویق عمومی به کتابخوانی مرا یاری کنید ضمنا کپی رایت مطلبتان هم حفظ می شود ممنون
آره این مسئله توی ایران مشکل بزرگی هست که آدما با نتایج یک تفکر مخالفند اما با خود اون موافق و این محافظه کاری باید یه روزی تموم بشه
پویا 2 هفتس کارامو با POOYAB@GMAIL.COM برات فرستادم. رسیده بهت؟
جناب جهانگرد
عرض شود که من تا جایی که وقتم و عقلم اجازه دهد میکوشم تا ایدهها و تجربههایم را با دیگران به اشتراک بگذارم تا هر کس برداشت و خوانش خودش را داشته باشد و فکر میکنم هر کس که این کار را بکند سهمی اندک در بخشی از فرهنگ عمومی خواهد داشت البته فرهنگ عمومی پدیدهای بسیار گسترده و پیچیده است.
دغدغهی بجایی دارید دربارهی فرهنگ کتابخوانی. چیزی که من اینجا میبینم این است که همه جور کتاب و روزنامه و مجله برای همه کس موجود است و تشویقی بالاتر از این وجود ندارد. وقتی توی قطار نسشتهام بسیاری به خواندن مجلات و کتابهایی مشغولند که شاید واقعا چیزی بیش از سرگرمی نباشد ولی نکته این جاست که چیزی برای خواندن دارند.
چطوری داداش کوچولو - که حالا نیم متر هم از من بلندتری - دلم برات یه ذره شده! :)
آره ایمیلت رو دیدم و نخواستم جوابتو سرسری بدم وقت نشده درست و حسابی بهش بپردازم. اولین فرصت پرهام جان، کارهاتو سریع دیدم ولی باید دوباره ببینم.
چیزی که من گفتم برعکس چیزی هست که تو گفتی ولی برعکسش هم درسته. چقدر برعکس شد! :)
ارسال یک نظر