۲۹ مهر ۱۳۸۵

روزانه

توی دانشگاه شریف چند نفر داشتن با یکی از اون توپ های کمبزه ای بازی می کردن شبیه بچه اوزی های دانشگاه ملبورن. تا حالا توی ایران ندیده بودم یه لحظه از ذهنم گذشت من از اونجا دارم اینجایی ها رو می بینم یا از اینجا اونجایی ها رو یا از اونجا اینجا رو یا...
*
راستی خدا پدر کسی رو قانون گذاشت که توی تهران هر ماشینی کنار راننده یه نفر سرنشین داشته باشه، بیامرزه. اون وضعیت قبلی خیلی تحقیرآمیز بود. هم برای سرنشین، هم از منظر بیرونی. الان می شه مثل بچه ی آدم توی تاکسی نشست.
*
به هر ضرب و زوری بود از دست این ویروس های سرماخوردگی جون سالم به در بردم. دو سه شب رختخواب رو کردم عین پلوپز و با ژاکت خوابیدم. فکر کنم همشون گرمازده شدن.
*
فیلم "ایرما خوشگله" رو دیدید؟ Erma La Douce. کار بیلی وایلدر و با بازی جک لمون. عالیه! با یه دوبله ی فارسی شاهکار توی حوزه هنری دیدم. حرف نداره. می میرید از خنده. حیف که شهره نبود.

هیچ نظری موجود نیست: