۰۷ دی ۱۳۸۵

يلدا

آقا ما خيلي مخلصيم.

شرمنده دير جواب مي ديم.

عرض شود كه شهره خانم از آسمان آمدند و در حال تجربه هاي هرگز نداشته بوديم.

اصلا ايميل و وبلاگ و اينا يادمون رفت كه رفت.

همايون يلدا نشد خدمت برسيم عوضش بي تعارف يكي از خوشي هاي اين روزهاي من اين است كه مي خواهم جناب عالي را ببينم در اولين فرصت.

براي آن ها كه نمي دانند بگويم كه من وهمايون رفقاي تلفني هستيم فكر كنم پنجاه شصت ساعت تلفني با هم حرف زديم و تا به حال نديدمش. در بريزبين استراليا زندگي مي كند يا به قول نقشه هاي فارسي بريسبان.

خلاصه كه ايشان از كشفيات مهم من در سال گذشته است و بايد كه اين كشف كامل شود.

چيزي كه اكنون به آن فكر ميكنم

شنيدم كه:

گذشته نمي­گذرد‘ بلكه در جاي خود مي­جنبد و تكان مي­خورد.

سارتر مي گويد:

مدام در حال تفسير گذشته­ي خود هستيم.



۲۶ آذر ۱۳۸۵

برف شیراز

شیراز داره برف میاد.

اونم چه برفی!

چند سالی که تهران زندگی می کردیم، همیشه یا نوروز می اومدیم شیراز یا تابستون.

اصلا یادم نمی یاد که آخرین باری که برف شیراز رو دیدم کی بوده.

برف خیلی چیز قشنگیه، حرف نداره.

امروز عصر می رم تهران.



۲۵ آذر ۱۳۸۵

دو واژه

دو واژه در تلویزیون شنیده ام خوشم آمده. یکی "شهراورد" که برای "دربی" یا "داربی" به معنی مسابقه ی دو تیم همشهری مثل پرسپولیس و استقلال، اینترمیلان و آ.س. میلان و از این دست ساخته شده.

امروز هم توی شبکه ی خبر شنیدم که یک نفر به جای NGO می گفت سازمان "مردم نهاد". به نظرم خوش ریخت هستند.

همیشه هم این را گفته ام که مدافع واژه سازی فارسی هستم. البته نه به صورت افراطی. بلکه به قول داریوش آشوری از زاویه ی مهندسی زبان. این دو واژه با روح زبان فارسی سازگارند و زیبا هم هستند. البته یک بحث همیشگی وجود دارد که آن هم جا افتادن و رایج شدن واژه است. راهش کاربرد آن است. زمانی که دکتر هشترودی "ماهواره" را در برابر "ستلایت" یا "قمر مصنوعی" ساخت و "جشنواره" را اگر اشتباه نکنم داریوش آشوری برای "فستیوال" و "دانشگاه و دانشکده" را دکتر حسابی برای "اونیورسیته و فکولته"، همه ی آن واژه های بیگانه جا افتاده بودند و از آن جایی که همیشه گروهی هستند که در برابر پدیده های نو مخالفت و مقاومت می کنند، بی گمان در زمان ساخت، این واژه ها هم مسخره شده اند.

البته خوش ریخت بودن یک واژه و سازگاری آن با روح زبان شرط اول است. چند سال پیش روزنامه ایران به جای اتوبوس می نوشت "خودروی جمعی بزرگ"! که به هیچ روی نمی توان توقع داشت که جا بیفتد.

گاه، قضیه به این شکل نیست ولی می توان ساده تر برخورد کرد. مثلا برای ماوس گفته اند "موشواره". جایی گفتم که خب بهتر بود همان طور که انگلیسی زبان ها این اعتماد به نفس را در زبان خودشان پدید آورده اند که به راحتی به آن ابزار می گویند ماوس، ما هم بگوییم "موش" کسی از میان جمعی که می شنیدند حرفم را به تمسخر گرفت که پرسیدم پس چرا به راحتی می گویی ملخ هواپیما که پاسخی نداشت.

آمدم شنیده هایم را درباره ی آن دو واژه آغاز متن بگویم که حرف به این جا کشید. این را هم بگویم که از سر علاقه مندی است در این زمینه اظهار نظر می کنم و کارشناس و دانش آموخته ی این رشته نیستم. این را گفتم چیز دیگری هم یادم آمد، دکتر دالکی را که می شناسید، همان مجری برنامه ی گوناگون اگر خاطرتان باشد. در برنامه ی "آسمان شب" که دیدنی است و از شبکه ی چهار پخش می شود و قبلا گفتگویی تلفنی هم با انوشه انصاری داشت به جای اخترشناس آماتور می گفت "اختر شناسان کاردوست". در توضیح هم گفت که بهتر است به جای آماتور بگوییم کاردوست . می گفت غیرحرفه ای برابرنهاده ی خوبی برای آماتور نیست و بسیارند اخترشناسان کاردوست در سراسر جهان که از خیلی از حرفه ای ها بیشتر می دانند اما غیرحرفه ای این معنی پنهان را با خودش دارد ک دارای سطحی پایین تر از حرفه ای است.

گوینده ی برنامه ی آسمان شب پرسید که چرا شما را پدر اخترشناسان کاردوست ایران می دانند که خندید و گفت مردان و زنان بسیار شایسته ای در ایران در این زمینه فعالند، حتما از من پیرتر پیدا نکرده اند.



مدرسه ی راهنمایی شهید اسد سنگابی

دیروز عصر با پدر و مادر رفتیم در انتخابات شوراها رای دادیم. رفتیم مدرسه ی دوره ی راهنمایی من. می خواستم به این بهانه آن جا را هم ببینم. از سال 64 تا 67 آن جا درس خواندم. شلوغ بود و هوا سرد. نمی دانم کل روز چطور بوده. توی آن مدرسه، هم شاگرد اول بودم هم چند بار با شیلنگ کف دستی خوردم. چرایش بماند، به هر صورت ترکیب جالبی است!

توی حیاط مدرسه شروع کردم به گشتن. عجیب بود.

کلاس اول...

کلاس دوم...

کلاس سوم...

حیاط...

آجرهای مدرسه...

حوصله ی زور زدن و به قول نیلوفر انتخاب واژه هایی را حس کنم حق مطلب را ادا می کنند، ندارم. همین، عجیب بود، خاطره ها زنده از جلوی چشمم می گذشتند...

رای که دادیم توی راهروی مدرسه مادر صدایم زد، داشت روزنامه دیواری می خواند، گفت جوک هایش را بخوان. با خطی که انگار مورچه را انداخته اند توی جوهر و ول کرده اند روی کاغذ:

غضنفر: آقا لطفا یه ساندویچ بدید.

- چی میل می فرمایید؟

غضنفر: اونش دیگه به شما ربطی نداره.

*

یک هواپیما پر از دیوونه تو آسمون داشته می رفته و هواپیما رو گذاشته بودن رو سرشون.

خلبان که کلافه شده بوده به کمکش می گه برو ساکتشون کن.

یک دقیقه بعد سکوت محض در هواپیما برقرار می شه و کمک خلبان بر می گرده.

خلبان شگفت زده می پرسه که چیکار کردی؟!

کمک می گه در هواپیما رو باز کردم گفتم بچه ها برید بیرون بازی!

*

یه بار یه خر مست می کنه می شه "مسخره"

*

یه نفر می ره دیسکو جوگیر می شه همه ی پول هاش رو شاباش می ده.

**

شهره هم بعد از ظهر می گفت که پرس و جو کرده که ببیند در ملبورن می تواند رای بدهد یا نه که انگار به جایی نرسیده، ولی تا توانسته ایمیل زده.

شاهزاده خانومم این هفته می آیند ایران،

بیشتر از چهار ماه است که ندیده امش، هر دویمان شق القمر کرده ایم،

شادم،

چشمم روشن!



۲۳ آذر ۱۳۸۵

لیست اصلاح طلبان را گیر بیاورید

من و دوستانم به لیست اصلاح طلبان در انتخابات رای می دهیم. مبنای پیروزی در انتخابات هم رفتار گروهی و حزبی است، نه این که لزوما شما عضو آن حزب باشید یا دربست قبولشان داشته باشید. بلکه از این زاویه که رای دادن به افراد مستقل و منفرد – هر چند که آدم خوب و قابلی باشند – به جایی نمی رسد. اگر می خواهید کاری کنید که تاثیری داشته باشد لیست اصلاح طلبان را در شهر و روستای خود پیدا کنید و رای دهید. نتیجه ی تحریم را هم که دیدید. هیچ راه دیگری نیست. خیالتان راحت!



۲۲ آذر ۱۳۸۵

Skype

می گم که این Skype هم برای حرف زدن بین قاره ای خوب چیزیه ها
اسمش اسکایپ هست یا اسکایپی؟


?Just somtimes

Just let it be...

Just let it go...

اقیانوس منجمد جنوبی

حسن نوزادیان از آن آدم هایی است که با او به وجد می آیم.

همین که ناگهان زنگ زده و چیزهایی را برایم تلفنی خوانده که موی بر اندامم راست شده...

،

باید با صدای گرم خودش بشنوید و معنی صدایش را هم بدانید

اما، بخوانید:

*

اگر بتوانید رویا ببینید ولی نگذارید رویاهایتان ارباب شما شوند،

اگر بتوانید فکر کنید ولی نگذارید نفس افکارتان هدف قرار گیرند،

اگر بتوانید مردانه با پیروزی و شکست رو به رو شوید و هر دوی آنها را یکسان شمارید،

اگر بتوانید کاری کنید،

که

قلب و اعصاب و عضلاتتان،

در هنگامی که تحلیل رفته اند،

باز به شما خدمت کنند و همچنان به مقاومت ادامه دهید،

در حالی که چیزی جز اراده باقی نمانده است، که به آنها بگوید پافشاری کن،

اگر بتوانید از دقایق زندگی تان حد اکثر استفاده را بکنید،

و آن چه را که در عرض 60 ثانیه باید انجام دهید،

به انجام رسانید؛

این جهان و آن چه در آن است، از آن شما خواهد شد!

نی! از این هم فراتر خواهید رفت،

شما به یک مرد مبدل خواهید شد!

*

این، شعری است که بر بدنه ی کشتی کوئینت بر صفحه ای برنجین حک شد

و راه اقیانوس منجمد جنوبی را پیمود.



۱۹ آذر ۱۳۸۵

۱۶ آذر ۱۳۸۵

آی آدم ها

بعضی آدما مثل پادگان می مونن. از هر طرف که می ری می خوری به حصار و چفت و بست و دیوار.

بعضی آدما مثل نسیم ملایم می مونن. می شه کنارشون نشست و بی زحمت صفا کرد.

بعضی آدما مثل یه تشت آب می مونن. یه قدم بری جلو نصف شخصیت شون سر می ره.

بعضی آدما مثل کوچه پس کوچه می مونن. باید بگردی پیداشون کنی، تازه اگر خودشون بدونن کجا هستن.


و هزارتا بعضی دیگه...


شما مثل چی؟



۱۳ آذر ۱۳۸۵

شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم / بعضی جاهاش تالیا خط نمی دهد / با این همه عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

راستی من شیرازم. موبایل تالیا شیراز خط می ده ولی توی خیابون ما یه خط در میون می ده! اصفهان هم راه افتاد. دو سه هفته پیش اصفهان خط نمی داد. گفتم که اگر کاری داشتید و نتونستید بگیرید ایمیل بزنید.

تاژ

یادتان هست که قبلا نوشته بودم روی خیلی از محصولات استرالیایی می نویسند Proudly Australian ؟ و گفته بودم که این طور نیست که لزوما کیفیت فوق العاده داشته باشند. و گفته بودم که کاش سازندگان ایرانی هم از این گونه راهبردها داشتند و ...

حالا جالب است که شرکت "تاژ" هم در تبلیغات تلویزیونی جدید خود می گوید که " با سربلندی روی محصولات خود می نویسیم ساخت ایران". بسیار کار درستی می کنند. با گرافیکی نسبتا مناسب، روی نقشه ی ایران نوشته اند ساخت ایران.

می دانید قضیه چیست؟

من فکر می کنم نمی توان انتظار کشید تا درجه یک شد سپس با اعتماد به نفس درباره ی خود حرف زد. اعتماد به نفس را باید از همان آغاز راه داشت تا درجه یک شد.



بازی های آسیایی

دیدن بازی تیم های ملی همیشه برام هیجان داره. همینش هم برام لذت بخشه. خیلی هم کاری به کیفیت بازی ندارم. فقط دوست دارم ببرن.

امروز که کیف کردم. عالی بود!

توی هندبال از چین بردیم،
توی بسکتبال هم از کره جنوبی.
بردن از این تیم ها زمانی رویا بود ولی تیم های ایران چه خوب بازی کردن. جالبه که چه توی هندبال و چه بسکتبال خطای شوت کم بود، واقعا خیلی جالبه.
گل مازیار زارع هم به هنگ کنگ شاهکار بود! دو متر پریدم هوا!

این "پریدن هوا" ها جایگزین نداره.
اونایی که بلد نیستن فوتبال نگاه کنن و خرکیف بشن جاش چیکار می کنن؟

۱۱ آذر ۱۳۸۵

پس بگو

:شیخ وحید اسماعیلی طبسی رضی الله عنه اس ام اس فرمودند

:شکسپیر می گوید
.دنبال کسی نباش که بتوانی با او زندگی کنی
.دنبال کسی باش که نتوانی بدون او زندگی کنی

افبا

دهم آذر در اصفهان

فکر کنم بعد از حدود 14 سال روز تولد پرهام پیش هم بودیم
روز خوبی بود
روزی آفتابی کنار زاینده رود
دوست دارم تعریقش کنم اما انگار الان توی این کافی! نت کنار دروازه دولت اصفهان وقتش نیست
این صفحه کلید هم کمی حالش خوب نیست...
تا بعد