۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵

Absud/Dada-Lloyd-Baroon,Brain.but

چند وقت پیش به Lloyed Jones زنگ زدم گفتم وقت داری یه روز بشینیم با هم حرف بزنیم. همون پیرمرد کارگردان تئاتری که گفتم اگه کاپیتان هادوک پیر بشه می­شه شکل اون. گفت باشه و قرار گذاشتیم. بعدش از ممد عیدانی شنیدم که تازه از نیویورک اومده و سرش شلوغه و فهمیدم که خیلی تحویل گرفته.

با شهره رفتیم به یه کافه­ی ایتالیایی که گفته بود و حسابی داشت بارون می­امد. زنگ زد که دیر می­رسم.

توی پیاده­رو زیر یه میز چتردار نشستیم و سفارش قهوه دادیم. گفت خب! چیکار داری؟

گفتم که دوتا سوال. یکی این که دوست داریم بهتر بشناسیمت و دوم این که منظورت از این که گفتی توی اون نوشته­ی من که اون روز خوندی دادائیسم دیدی چی بوده؟

از خودش و کارهاش و استرالیا و سیاست و همه چیز گفت.

گفت که توی نوشته­ی تو Absurd * دیدم، که معنی داشت. نگاه به جزئیات و دادن معنی­هایی به بعضی چیزها که خودشون اون معنی رو ندارند. عوض کردن جای جزء و کل با تفسیری که خودت داری...

و من خرکیف شدم.

با شهره که حرف می­زد گفت که brain وbeauty را همزمان داری که بد دردسریه هر کسی این دوتا را با هم داشته باشه.

گفتگوی جالبی بود. یادم اومد بازم می­نویسم.
--------------------------------------------

* نمی­دونم واژه­ی دیگه­ای هست یا نه ولی معنیش توی هنر و ادبیات یه چیزی هست شبیه چرند

هیچ نظری موجود نیست: