امروز خیلی اتفاقی توی یه دست دوم فروشی، کتاب فارسی-انگلیسی رباعیات خیام رو دیدم و به دکتر کمال نشون دادم و خرید. الان فهمیدم که یکی، دو روزه که خیام متولد شده...
نگو که چرا در قفسه بیقراری میکرده... من کجا، آنجا کجا... اصلا پی چیز دیگری بودم نه کتاب...
این جور همزمانیها همیشه در شگفتم میکند...
نگو که چرا در قفسه بیقراری میکرده... من کجا، آنجا کجا... اصلا پی چیز دیگری بودم نه کتاب...
این جور همزمانیها همیشه در شگفتم میکند...
دلم برای دریا تنگ است، فردا میبینمش اگر این بیخوابی نیمهشب بگذارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر