۰۳ خرداد ۱۳۸۵

زبون نفهم

چند وقت پیش از یه مجله­ای توی انگلیس بهم ایمیل زدن که می­خوایم یکی از عکس­های فتوبلاگت رو که از "الموت" گرفتی، چاپ کنیم و Please grant us

آقای سردبیر مجله هم داشت فارسی یاد می­گرفت و چند روز بعد چندتا مجله برام فرستاد با یه نامه که زورهای جالبی توی نامه­ش زده بود، توی مایه­ی همون­هایی که ما این­جا هرروز می­زنیم. ?What the hell


یه روز رفته بودم خونه­ی کیوان که صاب­خونه­ش از هر قوم و قبیله­ای آدم دعوت کرده بود و منم چند تا غیرانگلیسی زبون از موزامبیک و کره و کلمبیا گیر آورده بودم و انقدر وراجی کردم که یکی­شون گفت این­جا بزرگ شدی؟ گفتم زرشک
? It's not clear from my stupid English


امروز هم با یه نفر حرف می­زدم هر از گاهی خیلی احساس زبون­نفهمی بهم دست می­داد، با هم ساندویچ زبون خوردیم.
Believe me

هیچ نظری موجود نیست: