دست کم لبخندی
اسم کتابی است که استاد نوشته
کیهان غلامی مایانی
انتشارات نوشین
به نظر من شگفت انگیز است!
شاید خیلی هایش را شاید شنیده بودم و شنیده اید
اما آن گونه که در پی هم آمده اند...
و برداشتهای شخصی و روحی آرام که در آنها روان است،
همان حکمت است،
چه آرامشی موج میزند، باورکردنی نیست،
چقدر لازمش داشتم،
چه نگاهی!
کتاب را میخواندم که رفتم پیش استاد
موضوعی سر درگمم کرده بود
احساس میکردم کره زمین را روی شانههایم گذاشتهاند،
!!
بادکنک شد! کرهی زمین بادکنک شد!
چه زود! چه خوب!
اسم کتابی است که استاد نوشته
کیهان غلامی مایانی
انتشارات نوشین
به نظر من شگفت انگیز است!
شاید خیلی هایش را شاید شنیده بودم و شنیده اید
اما آن گونه که در پی هم آمده اند...
و برداشتهای شخصی و روحی آرام که در آنها روان است،
همان حکمت است،
چه آرامشی موج میزند، باورکردنی نیست،
چقدر لازمش داشتم،
چه نگاهی!
کتاب را میخواندم که رفتم پیش استاد
موضوعی سر درگمم کرده بود
احساس میکردم کره زمین را روی شانههایم گذاشتهاند،
!!
بادکنک شد! کرهی زمین بادکنک شد!
چه زود! چه خوب!
۱ نظر:
این قسمت آخرش رو خیلی دوست داشتم از وقتی که خوندم چند بار برای خودم تکرارش کردم :کره ی زمین روی شونه هام سنگینی می کرد...بادکنک شد !کره ی زمین بادکنک شد
:)
ارسال یک نظر