۲۶ بهمن ۱۳۸۵

این بخش قضیه را هم ببینید؛ آفریقا

گاهی تبلیغاتی از شبکه­های تلویزیونی استرالیا پخش می­شود که فکر می­کنم سیاهپوستان و آفریقایی­هایی پناهجوی ساکن استرالیا را سرافکنده­تر از آن چه که هستند می­کند. مثلا در برخی از آنها کشورهایی از آفریقا را نام می­برد و نشان می­دهد که کودکان آب گل­آلود می­نوشند و در ادامه می­گوید که به کمک شما نیاز داریم و پول بدهید که آب سالم برایشان تامین کنیم. با فرض این که قصد تنها خیرخواهی باشد، پرسش این است که چه نیازی به بردن نام آن کشور است؟ می­خواهند تبلیغشان واقعی­تر و باورپذیرتر شود؟ به چه قیمتی؟ می­توانم تصور کنم که آن آفریقایی که چند نفر دور و برش با آن احساس ترحم­های از سر تکبر از او می­پرسند که "آیا واقعا در کشورت این طور است؟" چه حالی پیدا می­کند.

به قول شهره انگار کمک کردنشان باید همراه با ارضای حس خودبرتربینی­شان باشد. این برداشت شهره را حرف­هایی که گاهی برخی از همکارانش می­زند تایید می­کند. البته که خیرخواهی­های انسان­های پاکدل را انکار نمی­کنم. چند وقت پیش زن سالمندی را در تراموا دیدم که به معلوم بود دو کودک را به فرزندی پذیرفته بود و نوازششان می­کرد و آشکارا نگاهش مادرانه بود.

بعضی وقت­ها در جاهایی که با دوستان دور هم جمع شده­ایم، چند آفریقایی هم هستند و از این که وقتی با آن­ها حرف می­زنی یا عکس می­گیری، هیجان زده می­شوند، شرمگین می­شوم و در جدال با نداشتن حس ترحم به آنها، از این سیطره­ی کثیف نژادپرستی که هنوز بر عالم است احساس نفرت می­کنم. شاید در رفتار آدم­ها مانند دوران سیاه نژادپرستی گذشته نباشد که بسیار خوبست، اما اصل قضیه هنوز هست.

ساده­انگاری است اگر آسایش و رشد جهان اول و عقب­ماندگی دیگران را تنها حاصل فرهنگ و دانش و دموکراسی و کارایی و کاردانی سیستم اداره­ی اولی­ها و بی­لیاقتی دیگران بدانیم. آن­چه به این ساختار ناموزون و زشت جهان امروز شکل داده است بی­عدالتی است. مانند سفره­ای که به یک سو شیب داده شده که عالم تنها در دهان عده­ای اندک بریزد و آن چه که این شیب را به وجود آورده قدرت است و دیگر هیچ.

شبیه همان چیزی که در مدل کوچک­تر برای آن ساکن شمال تهران و دیگری در آغاجاری اتفاق می افتد، لرزش زمین و انفجار گاز و شوربختی­اش را او می­کشد و رفاهش را دیگری می­برد.

قدرت است که همه­چیزشان را پسندیده کرده و دیگران را ناپسند. سبکبالی بهشان می­دهد که بخوانند، بررسی کنند، تصمیم بگیرند و هرچیز دیگر. باز هم می­گویم هیچ­گاه منکر شعور و کاردانی نیستم.

چرا باید مشکل آمریکا و استرالیا این باشد مردمشان روز به روز چاق­تر می­شوند و دولتهایشان به تکاپو افتاده­اند و از بزرگترین چالش­های پیش رویشان باشد، اما کودکان فلان کشور آفریقایی پوست بر استخوان باشند؟ این از لیافت و کاردانی آنها است و بی­شعوری آفریقایی ها یا یا حاصل چند سده­ی گذشته است قدرت­های نژادپرست هرچه توانستند برسرشان آوردند وگرنه که فکر کنم با شعورتر از نلسون ماندلا نباشد.

------------------------------------
* آخیش راحت شدم! تو گلوم گیر کرده بود
.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

kheyli khub neveshte budi pooyajun

Unknown گفت...

!چاکریم

ناشناس گفت...

با اين برداشت شهره كاملا موافقم : کمک کردنشان باید همراه با ارضای حس خودبرتربینی­شان باشد. همونطور كه گفتي تو ايران هم اقشار قدرتمند با ديگران همين برخورد رو ميكنن. در واقع كمك كردنشان هم چيزي بجز گداپروري نيست.