۲۸ تیر ۱۳۸۶

FBI

آی دارم می میرم از خنده!! بذارید قصه رو از اول بگم: یه آقا پسر اوزی هست تو شرکت همچین خانومای تازه وارد شرکت رو ورانداز می کنه که نگو! تخم جن روش یه طرف دیگه س چشاش چرخیده اون ور کله ش. بعدش هم هی میاد وای می سه برای من شرح می ده. داشتم چایی درست می کردم برای خودم بهش گفتم:
- تو هم اسکن سه بعدی می کنیا!
همین جور که چشمش به طرف بود صورتش برگشت طرف من گفت:
- pffff... f-c-king hot mate!
گفتمش
- You are a good inspector...
کلی حال کرده با این اصطلاح و راه افتاده هی برای این و اون تعریف کرده که پویا به من گفته Inspector...
پیش خودم گفتم وقتشه برم سراغ Urban Dictionary
یک چیزی پیدا کردم که نگو براش ایمیل کردم دیدم داره ولو می شه رو زمین...



هیچ نظری موجود نیست: