۲۸ آذر ۱۳۸۶

نوروز و نوروز


امروز داشتم با برمک - همون مهندس افغانی که با هم توی یه شرکتیم - حرف می‌زدم گفت که یه دفتر هم توی خونه‌م دارم، گفتم که پس برای خودت هم کار می‌کنی گفت آره گاهی، یه دفعه گفت که چرا تعطیلات سال نو نمی‌آید خونه‌ی ما؟ منم گفتم کی گفته؟ خب می‌آیم! میایم نوروز رو بهتون تبریک می‌گیم :) گفت منظورت همون کریسمس و سال نو میلادی هست دیگه نه؟ گفتم آره ترجمه‌ش کردم نوروز! البته خنده‌دار این‌جاست که داشتیم انگلیسی حرف می‌زدیم، کلا فارسی یا انگلیسی حرف زدمون این جوریه که جمله‌ی اول رو کی به چه زبونی بپرونه :)) معمولا این جوریه که از نزدیک هم که رد می‌شیم یکی یه چیزی به اون یکی می‌پرونه و احتمالش هست که ادامه پیدا کنه...
-
خلاصه! یه کم فکر کرد و گفت راست می‌گیا، دو تاشو جشن می‌گیرم، why not؟ گفتم آره بابا کی به کیه؟ بذار یه مدت عوض این که احساس کنیم هیچی نوروز نداریم، دو تا داشته باشیم. البته هیچی که انصاف نیست ولی خب یه جوری نوروز تا حالا اینجا برام نصفه بوده... برمک دو تا دختر کوچولوی بامزه هم داره.*
--------------
* فکر کنم این جمله‌ی آخر برای این بود که این نوشته‌ با یه جمله‌ی ضدحال تموم نشه، کلا خیلی مواظب حال خودم وبقیه‌ام، فکر کنم به خاطر همینه که این قدر با ساقی‌های حافظ حال می‌کنم.

۲ نظر:

M گفت...

شان نزول جمله آخر قبول، ولی یه خورده بی هوا بعد از جمله قبلیش نیومده؟ به نظرم اینطور میگفتی بهتر بود:

یه جوری نوروز تا حالا اینجا برام نصفه بوده [نقطه]

همچنین بنا به خبری که هم اکنون به دستمان رسید نامبرده حاوی دو نفر فرزند اناث صغیر میباشد.

باور کن خیلی بی ربط تر نمی شد!

Unknown گفت...

You don't need to prove it buddy! I'm sure that you are a lovely carzy boy! cheers :)