۲۲ آذر ۱۳۸۶

Pooya's Garden

هوس کردم یه وبلاگ انگلیسی هم راه بندازم. «مری»، همون دوست ایرلندی هم از از وقتی شنیده چند بار تا حالا بهم گفته پس چی شد؟ گفتمش ببین، اگر راه انداختم تو باید بشی ویراستار من - توی روزنامه‌ی هرالد سان کار می‌کنه - گفت باشه ولی به شرطی که من هرچی می‌گم قبول کنی! منم گفتم که خب تا جایی که مربوط به نگارش باشه معلومه که قبول می‌کنم، تو که نمی‌خوای توی افکار من دست ببری! جلوی خلاقیت منو هم نباید بگیری و این که هر وقت خواستم، ازت خواهش می‌کنم که ویرایش کنی و ممکنه که بدون نظر جناب‌عالی چیزی رو بفرستم رو آنتن، طفلکی گفت باشه، انگار بدهکاره! البته هر وقت برایم ویرایش کرد می‌نویسم که ویراستار بوده که معلوم بشه کدوماش نوشته‌های خود بنده به تنهایی هست.

گفته که از این کار خوشش هم میاد. می‌گه آدم‌های غیر انگلیسی زبون واژه‌های و اصطلاحات خودشون رو میارن توی انگلیسی و خیلی هم خوب از آب در میاد و تو و شهره هم بخوبی این کارو می‌کنید، به‌ویژه این که فارسی زبان غنی و شعرگونه‌ای هست و می‌گه که این برای همه‌ی زبون‌ها ممکن نیست که براحتی از پس بیان افکارشون بر بیان بدون این که واژه‌های بسیاری در زبان انگلیسی بدونن. مری ادبیات انگلیسی خونده و گفتم فکر کنم داری ازم به عنوان موش برای آزمایشگاه زبان‌شناسیت استفاده می‌کنی! گفت نه نه نه! اصلا! اومد توضیح بده که، گفتم بابا شوخی کردم تازه مگه بده؟ خلاصه از اون روز که این قرار رو گذاشتیم هر از گاهی می زنه به سرم شروع کنم ولی خب هم وقت کم دارم هم هروقت لاگیدنم می‌آد میام اینجا. البته اون یکی رو که شروع کنم اینجا حتما سر جاشه.

-
اون روز گفتم ببینم حالا اومدیم ما نوشتیم کی‌ می‌خواد بخونه؟ گفت که تو باید دلایل خودت رو داشته باشی و حالا هرکی خواست می‌خونه، گفتم می‌دونم بابا فکر می‌کنه مثلا توی وبلاگ فارسیم دارم چی‌کار می‌کنم؟ گفتم حدس می‌زنم که کی هم ممکنه وبلاگ انگلیسی من رو بخونه ولی می‌خوام ببینم نظر تو چیه. ضمن این که فکر می‌کنم وبلاگ با همه‌ی شخصی بودنش باز هم یه رسانه هست، یک رسانه‌ی شخصی که باید دونست چطور اداره‌ش کرد. گقتم که البته دلیل وبلاگ انگلیسی می‌تونه وارد شدن به یه دنیای جدید و تجربه کردن هیجان‌ها و ماجراها و چالش‌های اون باشه. حالا ببینیم چی می‌شه.


۸ نظر:

Ice_age_2011 گفت...

مثلاً یه پستی مثل "برگردان یافته‌ها‌، ترجمه‌ی تجربه" رو چجوری میخوای بنویسی که خلق الله متوجه بشن آخه خوش انصاف!؟

Ehsan Tavakoli گفت...

I'm looking forward to read your English weblog! Sure that will be as wonderful as your Farsi garden! :D Hey, gardener plz Hurry UP! :D

Unknown گفت...

we'll see mate!, we'll see.
-
Thanks Ehsan, still in tassie?

Unknown گفت...

Oh sorry Ehsan, aren't you the other Ehsan?, I thought you are another one! :D

Ehsan Tavakoli گفت...

tassie means Tasmania? :D Still in Teh. :D but still trying to get there! ;)

Unknown گفت...

بعدشم مهدی خان
کی گفته من می‌خوام وبلاگ
فارسی‌م رو اونجا ترجمه کنم؟
اونجا جداس... هر چند ممکنه یه چیزی توی هر دوش پیدا بشه.. تازه ترجمه‌ی وبلاگ فارسی که راحت تره... :)

Unknown گفت...

Yup! Another Ehsan chilling out there... :)

Ehsan Tavakoli گفت...

Sorry to mess your comments place mate! :D seeya! :D