شوخی کردن بدون توهین وآزار شخصیت دیگری، هنر و مهارتی است که هرکسی بلد نیست. از نگاه من شوخی در واقع گونهای است از نوازش و ابراز صمیمیت که همراه با شادی و خنده است و درجههای گوناگون دارد.
-
نکتهی باریک و ظریف اینجاست که پدیدهی شوخی بسیار توانایی و امکان آن را دارد که به توهین و تجاوز به محدودهی شخصی فرد شبیه و تبدیل شود.
-
درجهها و گونههای شوخی را هم نوع رابطهی افراد با هم و تعریف محدودهی شخصی آنهاست که تعیین میکند، بنابراین شوخی مناسب بر پایهای این که شناخت نسبی خوبی از شخصیت فرد وجود داشته باشد.
-
شوخی میتواند این قدر دقیق هم نباشد به شرط این که بازی با پدیدههای اطراف و آشنا بپردازد، خلاقیت چاشنی این هنر است.
-
بسیار ممکن است که توانایی دو فرد در شوخی کردن برابر نباشد، حال ممکن است فرد با توانایی کمتر، در پاسخ که شوخیای که برایش حتا دلپذیر بوده، به گونهای شوخی کند که دیگری را در جواب نوازشی که رسانده بیازازد و از کردهی خود پشیمان سازد. پس در پاسخ به شوخی به سادگی میتوان خندید و به ابراز احساس پرداخت و اگر اشتیاق برای شوخ طبع بودن وجود دارد، میتوان با تمرین به ساخت آن مهارت پرداخت.
-
"زبان بریده نشسته به کنجی صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم"
-
زبان سعدی در این شعر بسیار تند است و همانگونه که بسیاری از پدیدهها در روزگار ما ملایمتر از زمان اوست، فکر میکنم باید برداشتی ملایمتر از حرف او داشت ضمن این فرض که منظور او از تندی تاکید هم بوده، اما حکمت حرفش همان است که گفته، بیکم و کاست.
-
در حالتی که نادر هم نیست، ممکن است فرد بذلهگو و شوخطبع از سوی دیگران شایستهی بیاحترامی - نه لزوما از سر غرضورزی ـ تشخیص داده شود و زبانشان از حکمشان خارج شود، یا بر پایهی مهارتی که ندارند، از سر بیهنری به مسخره بپردازند یا به سراغ شخصیت فرد بذله گو بروند، چیزی که حق آن را ندارند. به یاد داشته باشیم که فرض این است که فرد بذلهگو هم در حال غرضورزی و مردمآزاری نیست، یعنی همان فرض نخست؛ نوازش و شاد ساختن دیگران.
-
سرانجام این که زندگی کردن و همهی اجزای آن یک هنر است و مهارت و زهی آن که میبیند چه میداند و چه نمیداند و چه میتواند و چه نمیتواند و خود را بسازد. پیشتر هم گفتم، اگر دیدیم کسی از چیزی بدان حد سرخوش میشود که برای ما جای شگفتیست، بهتر است به جای سرزنش، است ببینم او چه یافته که وجودش را این گونه سرشار کرده است.
-
نکتهی باریک و ظریف اینجاست که پدیدهی شوخی بسیار توانایی و امکان آن را دارد که به توهین و تجاوز به محدودهی شخصی فرد شبیه و تبدیل شود.
-
درجهها و گونههای شوخی را هم نوع رابطهی افراد با هم و تعریف محدودهی شخصی آنهاست که تعیین میکند، بنابراین شوخی مناسب بر پایهای این که شناخت نسبی خوبی از شخصیت فرد وجود داشته باشد.
-
شوخی میتواند این قدر دقیق هم نباشد به شرط این که بازی با پدیدههای اطراف و آشنا بپردازد، خلاقیت چاشنی این هنر است.
-
بسیار ممکن است که توانایی دو فرد در شوخی کردن برابر نباشد، حال ممکن است فرد با توانایی کمتر، در پاسخ که شوخیای که برایش حتا دلپذیر بوده، به گونهای شوخی کند که دیگری را در جواب نوازشی که رسانده بیازازد و از کردهی خود پشیمان سازد. پس در پاسخ به شوخی به سادگی میتوان خندید و به ابراز احساس پرداخت و اگر اشتیاق برای شوخ طبع بودن وجود دارد، میتوان با تمرین به ساخت آن مهارت پرداخت.
-
"زبان بریده نشسته به کنجی صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم"
-
زبان سعدی در این شعر بسیار تند است و همانگونه که بسیاری از پدیدهها در روزگار ما ملایمتر از زمان اوست، فکر میکنم باید برداشتی ملایمتر از حرف او داشت ضمن این فرض که منظور او از تندی تاکید هم بوده، اما حکمت حرفش همان است که گفته، بیکم و کاست.
-
در حالتی که نادر هم نیست، ممکن است فرد بذلهگو و شوخطبع از سوی دیگران شایستهی بیاحترامی - نه لزوما از سر غرضورزی ـ تشخیص داده شود و زبانشان از حکمشان خارج شود، یا بر پایهی مهارتی که ندارند، از سر بیهنری به مسخره بپردازند یا به سراغ شخصیت فرد بذله گو بروند، چیزی که حق آن را ندارند. به یاد داشته باشیم که فرض این است که فرد بذلهگو هم در حال غرضورزی و مردمآزاری نیست، یعنی همان فرض نخست؛ نوازش و شاد ساختن دیگران.
-
سرانجام این که زندگی کردن و همهی اجزای آن یک هنر است و مهارت و زهی آن که میبیند چه میداند و چه نمیداند و چه میتواند و چه نمیتواند و خود را بسازد. پیشتر هم گفتم، اگر دیدیم کسی از چیزی بدان حد سرخوش میشود که برای ما جای شگفتیست، بهتر است به جای سرزنش، است ببینم او چه یافته که وجودش را این گونه سرشار کرده است.
_________________________
پسنوشت مهم!
تاکنون دو تن از دوستان گرامی طی تماس تلفنی پرسیدهاند که "منظورت من بودم؟!"
بنده هم عارض شدهام که نخیر! اگر منظورم شما بودید از راه گفتگو وارد میشدم مثل بچهی آدم مینشستیم و حرف می زدیم.
-
من شوخی کردن را دوست دارم و این موضوع را در ذهن داشتم و دربارهاش بر پایهی تجربیات و تصوراتم نوشتم.
۴ نظر:
سلام.
موضوع خوبیه و خوب هم پرداخته شده.
مطالب زیادی رو تو این وبلاگ خوندم که فکر و نگرش قشنگی پشتشون بوده.
به خاطر همه چیزای خوبی که ازت یاد گرفتم و همه زیبایی های فکرت، ممنونم.
شاد و سلامت باشی.
از ابراز لطف شما بسیار سپاسگزارم و شادمانم کرد دوست همنام!
من شما را میشناسم؟
نه، فقط برمی گرده به مطالب وبلاگ.
به هر حال خوشحالم که باهاتون آشنا شدم.
متوجه شدم :)
فقط به خاطر اسمتان پرسیدم
بهروز باشید!
ارسال یک نظر