۲۲ فروردین ۱۳۸۷

بزدلی

من هیچ‌وقت از راحت و دوستانه برخورد کردن با آدم‌های جدید ضرری که نکرده‌‌ام، هیچ، سود هم برده‌ام! (فخرفروشی هم نمی‌کنم با این که به اندازه‌ی کافی از خودم خوشم می‌آید، خودم را به عنوان مثال واقعی و ملموس می‌آورم)، اگر کسی می‌داند به من بگوید که مردم چرا این قدر از هم می‌ترسند؟
-
به نظرم آن قدر آدم باب طبع آدم کم است و به این راحتی‌ها یافت می‌نشود که نباید فرصت را برای شناختن کسی که امکانش هست، از دست داد.
-
اگر مثل من فکر نمی‌کنید، نخواهید که زود پاسخ سوالم را بدهید، شاید بهتر باشد دوباره فکر کنید. پاسخ عمومی به این پرسش از مجموعه جواب‌هایی است که در یک جمله‌ می‌شود گفت: حوصله‌ی دردسر نداریم و از این قبیل.
-
خب حالا اگر کسی با خودش خوش است و اساسا به دنبال معاشرت نیست که هیچ بحثی نیست، ولی از کسانی که از تنهایی و بی‌دوستی گله می‌کنند باید پرسید پس این همه بزدلی برای چه؟
-
خیلی مایلم بدانم مثلا یک آدم جدید که به احتمال بیشتر متعلق به عام جامعه است تا افراد خیلی خاص، چه دردسری می‌تواند در یک گفتگوی کوتاه یا حتا در بیش از این درست کند؟ گفتم، جواب‌های تکراری و کلیشه‌ای را می‌دانم، دنبال حرف حسابم.
-
حتا اگر با فرد خاصی برخورد کنیم، اول این که احتمال این که این فرد از گروه افراد خاص مثبت (نابغه‌ها مثلا) باشد نه منفی (مثلا یک جنایتکار حرفه‌ای) باز وجود دارد، تازه مگر جنایت‌کار حرفه‌ای یا مجرم بیکار است که وقتش را با من یا شما که اهل وبلاگ خواندن هستید تلف کند؟ :)
-
‌می‌دانم تند نوشتم، عصبانی هم نیستم، حالم هم خیلی خوب است، فقط فکر می‌کنم بعضی وقت‌ها می‌شود درباره‌ی چیزی در حالت حدی نوشت، وگرنه که تعادل - نه محافطه‌کاری و ترس - هنری است که هر کسی ندارد و فرق دارد با پوششی برای پنهان ساختن ترس به نام تعادل.
-
خلاصه که بزدلی بد دردی است و انگار که اصلا هم کم نیست!
_____________________________
پ.ن. بعد از نوشتن این مطلب دارم به خودم می‌گم که خب ممکنه اصلا کسایی که این جا رو می‌خونن این حرفا به دردشون نخورده و بابا برای چی اعصاب مردم رو می‌ریزی به هم و خودشون بلدن و ... از این حرفا! بعدش می‌گم خب پس وبلاگ راه انداختم برای چی؟ که حرفی داشتم بزنم دیگه و قرارم هم اینه که رو راست باشم و بی‌محافظه‌کاری حرف بزنم... همین.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

http://www.petitiononline.com/sos02082/petition.html

ناشناس گفت...

آره راست میگی اما نمیدونم چرا خودم که یه بار کلی ازت در مورد شرایط کار گرافیست ها و ... در ملبورن پرسیدم، انقدر سرد و بی ادبانه جواب دادی که حالم ازت بهم خورد. امیدوارم به بقیه که بر میخوری چون به فارسی ازت چیزی نمیپرسن و وقتتو تلف نمیکنن، خوب و کامل جواب بدی.