۱۰ تیر ۱۳۸۷

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستن توانستن است

گاهی فکر می‌کنم یعنی چه؟؟
چرا من هرچی می‌گم هیچ‌کی هیچ نظری نداره؟؟
یعنی این‌قدر همه با من موافق هستن؟
یا واقعا نظری ندارن؟
یا شاید می‌ترسن بگن؟
یا نمی‌خوان وارد بحث بشن؟
یا تنبلی می‌کنن؟ - فقط جواب این یکی رو می‌دونم که «بله»! بعضی‌ها خودشون بهم گفتن!
یا این قدر حرفای من بدیهی هست که حرفی و نظری نمی‌شه داشت؟
-
عرض شود که منظورم این نیست که مثل بعضی وبلاگ‌ها درخواست و تمنای کامنت و بازدید کنم و یه چیزی شبیه چت و احوال‌پرسی و تشکر از حضور سبز کسی و «شما هم سر بزنید» پایین هر نوشته اتفاق بیفته...
-
حرفم اینه که آدم وقتی فقط خودش زیاد حرف بزنه و بقیه فقط تایید کنن یا هیچی نگن - مثل وبلاگ من - این امکان هست که آدم همین‌طور سیخ دماغ خودش رو بگیره و بره و به به و چه چه و شاید یه موقع آدم به خودش بیاد که خیلی خوش موقع نباشه!
-
یا چه می‌دونم، شاید من از تجربیات خودم می‌گم و چه نظری می‌شه درباره‌شون داشت؟ (حتا اون موقع هم می‌شه فرض کرد که اگر من این کار رو می‌کردم چه فرقی با تجربه‌ی تو داشت) ولی این رو می‌دونم که خیلی موقع‌ها تجربه‌ها رو تحلیل می‌کنم و نتیجه می‌گیرم - درباره‌ی روش تحلیل و نتیجه‌گیری شاید بشه حرف زد...
-
خیلی احساس نمی‌کنم دارم منسجم درباره‌ی موضوع فکر می‌کنم. الان هوس کردم بیارمش اینجا، ولی دیروز که خودم تنهایی داشتم توی پارکینگ یه مرکز خرید گنده - در حالی که رب گوجه و تی‌شرت و جوراب و موز دستم بود - راه می‌رفتم، یه دفعه این احساس اومد که نکنه یه سره داری مزخرف می‌گی و خودتم حالیت نیست، بقیه رو من جسارت نمی‌کنم! :)


۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

are midooni chie pooya,ye meghdaresh tanbalie,ama bejoz oon ye chizayi ke migi nazar dadan nadare va shabihe nemidoonam shayad khatere hast,ama ye chizayi ham hast too neveshte hat ke vaghean bayad roosh fekr kard.man yeki say mikonam ghesmate tanbalimo bezaram kenar

جهانگرد گفت...

سلام
دوست عزیز در ایران از سیاست مداران تا بقال ومیوه فروش واطرافیان من به جرئت میگویم به عدد انگشتان دست ادم انتقاد پذیر پیدا نمی کنیوما مردم هم همیشه رودربایستی یکی از ویژگیهای جدا نشدنی مان است لذا اگر مثلا با شما کسی مخالف هم باشد می گوید ولش کن چرا باید بزنم توذوق این نویسنده بیچاره لذا تنها موافقان می نویسند
البته این گمان من بودها

Unknown گفت...

so far so good
i'll be back soon
:)

Mehraz گفت...

سلام، مدتی هست که خوراک وبلاگت رو می خونم. اینکه از حس و حال کسی با خبر بشی خیلی خوبه اما شاید مطالب ، آدم رو واسه پیام گذاشتن قلقلک نده چون جوابش : شاید درست میگی ، دستت درد نکنه من هم همینطور ، و چه جالب باشه. نمیدونم درسته یا نه . اما شاید مطالبی که خواننده رو بیشتر قلقلک بده ، یا دانسته هاش رو به چالش بکشه بیشتر پیام و نظر داشته باشه.
اما مطالب اوکی! بی راه نمیری!

ناشناس گفت...

سلام دوست عزيز . من مدتي زيادي است با فيدمطالب شما را مي خونم. مي خواستم بگم باز هم خدا را شكر كنيد. چون من هم حدود سه ساله وبلاگ مي نويسم و اغلب پست هام بدون كامنت هستند . با اين وجود ترجيح مي دهم بنويسم چون خود نوشتنش برايم مهمه و دوستش دارم. در واقع بخاطر كوزه به سرها مي نويسم...
شما هم ادامه بديد. حرف دل بزنيد. حتما خواننده خواهيد داشت.
موفق باشيد

Unknown گفت...

ممنون سحر :)
-
با گمان شما موافقم جهانگرد
-
نظر جالبیه مهراز
-
آرزوی خواننده بیشتر نکردم مهیار :) ضمن این که می‌تونی آمار رو ببینی. ولی موافقم که باید حرف دل زد.

Unknown گفت...

Nakheir! Aslan ham intor nist!
Neveshtehat enghadr ravoon o salise ke adamo be fekr va midareh, shaiad taghsire hafeze mast ke yademoon mireh bargardim inja o az fekraye khoodemoon chand khati benevisim..
Hamishe khorshidi bashi.

ناشناس گفت...

پویا به نظرم دلیلش اینه که جنس نوشته تو جواب دادنی نیست...نه اینه نشه جواب داد...میشه.....ولی آدم احساس نمی کنه که باس چیزی بنویسه....مثلا حسین درخشان که این آخریا دیگه حالم ازش بهم می خوره...آدم و مجبور می کنه که یه چیری بهش بگه...حتی فحش.

Unknown گفت...

ممنون سارا :)
-
حامد می‌فهمم چی می‌گی. ولی خب خیلی وقتا هم حتا وقتی از همون جنسی که تو می‌گی می‌نویسم کسایی که من دم دستشون هستم یا ایمیلی حرفایی راجع بهشون می‌زنن که برام جالبه حرفم رو از نگاه اونا ببینم...
:)

ناشناس گفت...

سلام پويا،
من امروز وبلاگتو از اول تا آخر خوندم. به نظرم خيلي صميمانه و خودموني مي نويسي و خيلي وقتها روشن فكرانه.

مخصوصا تجربياتي كه در مورد معشارت و رفتار با ديگران نوشته اي برام خيلي جذاب بود.

راستي كاش در مورد ملبورن هم مي نوشتي...

واقعا دوست دارم از نزديك ببينمت.
شايد دو سال ديگه تو ملبورن!

من از امروز شدم خواننده بلاگت. سعي مي كنم نظر هم بدم...

به كارت ادامه بده
مجيد - تهران

ناشناس گفت...

سلام پویا

شایداین کاملا اتفاقی رخ داده که در یک بازه زمانی کسی نظری نداده. البته روند کار گاهی اوقات به شک احتیاج داره.


پرهام