۲۸ آبان ۱۳۸۴

دوچرخه

به توصیه دکتر کمال برای خرید دوچرخه به یکشنبه بازار نزدیک خونه مون رفتیم، با هم. توی محل یه درایو-این سینما. بدک نبود. کلی دنبال دوچرخه گشتیم، 3 تا پیدا کردیم که اولی تصادفی به نظر می رسید، دومی 75 دلار بود که با این که می ارزید نمی خواستم این قدر پول بدم و سومی هم 20 دلار و تر و تمیز اما دخترونه. البته منظورم این نیست که صورتی و گل منگلی بود، می دونید که فرق دوچرخه ی پسرونه و دخترونه اینه که دوچرخه ی دوخترونه اون میله ی بین زین تا فرمون رو نداره. به خاطر دامن. فروشنده می گفت که بابا بی خیال کی می فهمه! البته به انگلیسی. اما من راضی نشدم.

یه دونه خودکار خوشگل خریدم یه دلار و دکتر کمال هم یه ساعت رومیزی که ترکیبی زیبا از فلز و چرم بود، 9 دلار. داشتیم دست از پا درازتر بر می گشتیم. دم در بازار، جایی هست که کسانی که از فروش آت و آشغالاشون ناامید می شن، اونجا ولشون می کنن و می رن. خب! سه تا دوچرخه بود که یکیش واقعا خوب بود! یه دوچرخه ی کورسی سیاه. عین شو شیراز دارم. هیچی، همین دیگه. ور داشتم آوردم خونه. رفتم همین نزدیکی بادش کردم، توی استرالیا باد مفته، پول برای باد نمی گیرن. تعمیرش کردم. با روغن آفتابگردون روغن کاریش کردم. بعد شستم. (بعد پختم...) عالی شد :)

فرمونش رو هم 180 درجه رو به بالا چرخوندم، اگه شما دوچرخه ی کورسی دارید وخم شدن به جلو خسته تون می کنه این کار رو بکنید. خوب می شه. البته باید جهت دستگیره های ترمز ها رو هم عوض کنید.

آخ جون! دوچرخه! تازه کلی هم بلیط اتوبوس صرفه جویی می شه.

هیچ نظری موجود نیست: