می دونید چیه؟ یه تصمیم جدید گرفتم.
پیش تصمیم گرفته بودم از جاها و چیزهایی که خوشم می اومد و خوش می گذره خیلی ننویسم و به خاطر همین بوده که این اواخر خیلی قصه ی گشت و گذار و خوشی هامون رو نگفتم و دلیلش هم این بوده که پیش خودم فکر کردم الکی دل مردم رو برای چی آب بندازم! و فکر کردم اون موقع هایی که آدم از کار و غربت و ... داره جر می خوره رو که اونا نمی دونند.
پیش تصمیم گرفته بودم از جاها و چیزهایی که خوشم می اومد و خوش می گذره خیلی ننویسم و به خاطر همین بوده که این اواخر خیلی قصه ی گشت و گذار و خوشی هامون رو نگفتم و دلیلش هم این بوده که پیش خودم فکر کردم الکی دل مردم رو برای چی آب بندازم! و فکر کردم اون موقع هایی که آدم از کار و غربت و ... داره جر می خوره رو که اونا نمی دونند.
حالا می خوام هر دوش رو بگم و اصلا هم حوصله ندارم که همش مواظب این باشم که این قضیه بالانس باشه، طبق معمول هر مزخرفی دم دهنم اومد می گم و خودتون برداشت واقعی کنید لطفا! من خوشحال می شم اگه حرفی بزنم که اطلاعی از اینجا به شما بده ولی سر جدتون ذهنیتتون درباره ی استرالیا خلاصه نشه به این وبلاگ، این حرف رو هم برای تشکر از خودم نمی زنم، به خاطر بعضی ایمیل هایی هست که هر از گاهی می گیرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر