:)) ما قابل این حرفا نیستیم بابا، وبلاگ ما مال شماست! فقط نمیدونم این کامنت دونیش چی شده که هر کاری میکنم درست نمیشه... بذار تو وبلاگم مینویسم که هر کی میخواست کامنت بذاره بیاد کامنتشو تو وبلاگ شما دوتا بذاره، قبول؟
آره پویا! میبینی توروخدا!!! ببین آقای محمد، اگه سر از کُد و این بند و بساط درنمیاری، به سخت افزاری جماعت حرجی نیست؛ میخوای اکانتت رو بده، برم برات درست کنم! اینطوری بهتره به نظرم، کامنتهاتم با کامنتهای ما قاطی نمیشه :P
راستی جناب آشپزباشی می بینم که کامنت بازی بهت چسبیده! هی میری و میای - خب باباجان ما هم همینو می گفتیم از اول! حالا عیب نداره! اینجا تمرین کن کامنتای مردم رو ببین راه که افتادی خودت شروع کن...
بابا ما هم یه حق آب و گلی داریم این وسط اگه خواستی به نظر من یه کامنت دونی دیگه راه بنداز روی وبلاگ المیرا اینو دست نزن من خیلی حال می کنم کامنتات بی زحمت میاد توی میل باکس من می خونم.
دوم- یادت رفته ۳۷ روز پیش بود بهت گفتم دلم برات نتگ شده
آقای محمد، اگه همهء کامنتدونی هات اینقدر به فوت آدمی مثل من بنده که دیگه واویلا...
بعدشم، لِرنینگِ این بچهه یه کم بیشتر از اون روبوشارک شما کار میبره (البته اگه همون بچه های لیانس هم بخوان کار کنن. شما که بعید میدونم خودت سری از اینجور کدها دربیاری!)
با خوندن این نوشته ات به گردشی رویا گون در هزارتوهایی کاغذی رفتم و دوستی رو دیدم که آوازهایش را می فروخت.
چشم هام رو بستم و دل به زمزمه ای آشنا سپردم. -ترنم شانتی و صدای ساز چوپان- به رقص بودم که با خواب رفتم. صدایی آشنا و مهربان برایم لالای کنان خوانده بود:
"در راهی ناشناخته قدم می زنی در سرزمین عجایب، شاید. بی هیچ مقصدی. در میان... "
aghaye mohammad khob nemikhay behet begim "who u r", bikhod chera link-e blick shode midi??? bikhod ham be proxy-shekan et nanaz, male khodet ke soot shode, baghie proxy-shekan ha ham, aghlan roo button ha moshkel daran (ya'ni amalan hich kar nemikonan!!!) dige hamin! ye comment-dooni adamizadi rah bendaz sare jaddet!!!
به! خانم المیرا! از اینورا؟ این صفحه بینوا مگه چی داره که فیلتر شده؟ همین دیگه، بشینین سپر و جوشن و نمیدونم چی چی بنویسین، اینم نتیجه اش! پاشو بیا اینجا زودتر، با هم دیگه میبینیمش بعدش هم که به چشم، به زودی میگردم ببینم اون صندوق عنتیشن رو کجا گذاشته بودم، کلا میخوام همه چی رو بریزم به هم به زودی !
سلام. ببینم شما چی گیرتون میاد که هی از خواب و رویاهای شاعرانه و عجیب غریبتون می نویسین؟ نمی گین یه بدبختی که بلد نیست رویا ببینه، و تنها خوابی که تو این چند ساله گاهی میبینه اینه که با خیال راحت خوابیده، دچار سرخوردگی می شه؟ نمی دونین وقتی یاد رفیقای نازک اندیشم می افتم چقدر دلم برای بیلم تنگ میشه.
۳۳ نظر:
آره واقعا! میبینی پویا چه آدمای دیکتاتورمآبی پیدا میشن که خودشون واسه بقیه کامنت میذارن، بعد کامنتدونیشون رو به روی همه میبندن؟!؟...
اونم چه کامنتایی! هرچی از دهنش در میاد میگه این دکتر دراز، المیرا بیا یه شانتاژ اساسی براش راه بندازیم
پایه ام، اساسی! فقط ندا بده ...
:))
ما قابل این حرفا نیستیم بابا، وبلاگ ما مال شماست! فقط نمیدونم این کامنت دونیش چی شده که هر کاری میکنم درست نمیشه... بذار تو وبلاگم مینویسم که هر کی میخواست کامنت بذاره بیاد کامنتشو تو وبلاگ شما دوتا بذاره، قبول؟
اینم از اون حرفاس! می بینی المیرا می خواد توپو بندازه توی زمین ما! :)))
آره پویا! میبینی توروخدا!!! ببین آقای محمد، اگه سر از کُد و این بند و بساط درنمیاری، به سخت افزاری جماعت حرجی نیست؛ میخوای اکانتت رو بده، برم برات درست کنم! اینطوری بهتره به نظرم، کامنتهاتم با کامنتهای ما قاطی نمیشه :P
اینجا کامنت دونی آشپزخونه است؟
اگه آره، اون ترانه پست یکی مونده به آخر رو میشه بگین مال خودتونه یا از شعرای کوچه بازاریه؟
نمی دونستم محمد تازگی ها اسم خودش رو گذاشته فریدون ش
از این محمد هرچی بگی بر میاد، پویا!! (الان از مونترال پا میشه میاد میکُشَدَم، برمیگرده!!!)
این کامنت که می گن حالا چی هست؟!
"comment" in french means "how", and that is the art describing HOW to own other people's property.
بله البته! - شهر قصه یادتونه؟
راستی جناب آشپزباشی می بینم که کامنت بازی بهت چسبیده! هی میری و میای - خب باباجان ما هم همینو می گفتیم از اول! حالا عیب نداره! اینجا تمرین کن کامنتای مردم رو ببین راه که افتادی خودت شروع کن...
راس میگه!
baba kari nadare ke!
ma ham ke doctore computer nissim midoonim che berese be robotsaz maroof!
ye CTRL+N rooye safheye comment bezan baad linkesho bezar rooye smtp2.blogspot.com
oonvaght mishe comment doonie shoma! :))
هاهاهاها... پویا دیدی چی شد؟؟؟ کامنتدونیت از دستت رفت :D
آقای محمد، کامنتدونی ای برای تمام فصول دیگه؟؟؟...
دوست دخترت لهستانی هست به لهستانی هست چی میشه؟ هست
لطفا منو قاطی شانتاژتون نکنید
من فقط می خواستم بگم سال نوت مبارک
و اینکه خیلی دلم برات تنگ شده
سال حسابی خوبی داشته باشی
،خانوم المیرا
نه، این فقط مال بهار و تابستونه. واسه پاییز و زمستون برنامه داریم خدمت کامنت دونی شما شرفیاب بشیم.
جناب پویا
اون رو نمیدونم، ولی موهات چه قشنگه به لهستانی میشه
Te mash shlinje vouaase
نعیم
آخرین باری که یه نفر گفت دلش برام تنگ شده رو واقعا یادم نمیاد! عید تو هم مبارک.
این که همون شمالی خودمونه! سر کارتون نذاشتن؟؟
میرزا محمدخان علیان!
بابا ما هم یه حق آب و گلی داریم این وسط
اگه خواستی به نظر من یه کامنت دونی دیگه راه بنداز روی وبلاگ المیرا اینو دست نزن من خیلی حال می کنم کامنتات بی زحمت میاد توی میل باکس من می خونم.
دوم- یادت رفته ۳۷ روز پیش بود بهت گفتم دلم برات نتگ شده
سوم- دمت گرم به لهستانی چی میشه؟
آقای محمد، اگه همهء کامنتدونی هات اینقدر به فوت آدمی مثل من بنده که دیگه واویلا...
بعدشم، لِرنینگِ این بچهه یه کم بیشتر از اون روبوشارک شما کار میبره (البته اگه همون بچه های لیانس هم بخوان کار کنن. شما که بعید میدونم خودت سری از اینجور کدها دربیاری!)
محمد می شه لینک نوشته های بهنودم بذاری تو وبلاگت؟!
با خوندن این نوشته ات به گردشی رویا گون در هزارتوهایی کاغذی رفتم و دوستی رو دیدم که آوازهایش را می فروخت.
چشم هام رو بستم و دل به زمزمه ای آشنا سپردم. -ترنم شانتی و صدای ساز چوپان- به رقص بودم که با خواب رفتم. صدایی آشنا و مهربان برایم لالای کنان خوانده بود:
"در راهی ناشناخته قدم می زنی
در سرزمین عجایب، شاید.
بی هیچ مقصدی.
در میان... "
من از این صدا خاطرات خوشی دارم.
هماد :)
agha to key rafti booling be ma nagofti? akke hey
HO adval inja chi kar mikoni???
جلوی ÷نکه منظورت کجاشه ؟ اگه اون قسمتیه که پره های پروانه پنکه به هم می رسه حق داری . چون اون قسمت هم به صورت وضعی هم انتقالی حرکت می کنه
aghaye mohammad khob nemikhay behet begim "who u r", bikhod chera link-e blick shode midi??? bikhod ham be proxy-shekan et nanaz, male khodet ke soot shode, baghie proxy-shekan ha ham, aghlan roo button ha moshkel daran (ya'ni amalan hich kar nemikonan!!!) dige hamin! ye comment-dooni adamizadi rah bendaz sare jaddet!!!
blick na o blOck!
به! خانم المیرا! از اینورا؟
این صفحه بینوا مگه چی داره که فیلتر شده؟ همین دیگه، بشینین سپر و جوشن و نمیدونم چی چی بنویسین، اینم نتیجه اش! پاشو بیا اینجا زودتر، با هم دیگه میبینیمش
بعدش هم که به چشم، به زودی میگردم ببینم اون صندوق عنتیشن رو کجا گذاشته بودم، کلا میخوام همه چی رو بریزم به هم به زودی
!
سلام. ببینم شما چی گیرتون میاد که هی از خواب و رویاهای شاعرانه و عجیب غریبتون می نویسین؟ نمی گین یه بدبختی که بلد نیست رویا ببینه، و تنها خوابی که تو این چند ساله گاهی میبینه اینه که با خیال راحت خوابیده، دچار سرخوردگی می شه؟
نمی دونین وقتی یاد رفیقای نازک اندیشم می افتم چقدر دلم برای بیلم تنگ میشه.
ارسال یک نظر