دم مثیو گرم. خودش حواسش بود و زنگ زد و امروز اومد با ماشینش همهی خرت و پرتهامون رو بردیم خونهی جدید. کلی هم حمالی کرد همراه من. اصلا فکر نمیکردم این قدر زیاد باشن. البته دم طراحان پژو هم گرم. صندلی عقب جمع شد و کلی فضا. شاهکاری این خونهی جدید هم اینه که دم جام جهانی تلویزیون نداره. البته هیچی نداره ولی مهم نیست. آهان یخچال هم نداره، فکر کنم مهم باشه. هرچی چیز یخزده داشتیم دادم مثیو بذاره توی یخچالشون تا بخریم. بعدشم رفتم حموم وسط کار آب سرد شد و عین فحش ریخت رو سر و کلهم. خونه هم سرد تر از اون آب. تا حالا بخار دهنم و توی اتاق ندیده بودم.از خونه اومدم بیرون و تو آفتاب یخم واز شد یه کم. از صبح هم مثیو هر چی فاک وماک تونست نثار هوا کرد. میگفت نمیدونی چقدر خوشحالم میرم 6 هفته برزیل از دست این سرمای لعنتی خلاص میشم. دارن میرن پیش خونوادهی ژولیانا.
همهی بازیها رو توی Federation Square روی نمایشگر بزرگ میدون پخش میکنن. بهرام میگه پاشو بریم ببینیم. ( Mort رفتیم پیش بهرام و ندا یَک آبگوشتی دادن خوردیم که نگو! یاشاسین آذربایجان و آبگوشتشان! – راستی به اینم میگن یه کار عاقلانه. بعد از کاریکاتور نژادپرستانه مانا و شلوغیها. پرانتز باز کردم فقط آبگوشت رو بگم. ولی کلا توی اون قضیهی کاریکاتور همه چیز میتونست بهتر باشه... ولش کن اینجا جای تحلیل نیست... ولی من هنوز سر اون حرفم هم هستم. اگر میشد شعار تیم ایران همون ستارگان پارسی باشه به نفع همه بود. دلیل دارم. حال داشتم میگم ). خلاصه بهرام میگه بریم. ساعت 2 نصفه شب. فوتبال با سگلرز. آی سرد شده لعنتی. ولی راس میگه اگه مکزیکیها هم بیان باحال میشه. ولی باید یه آمار بگیریم ببینیم تعداد دیوانگان اون شب چقدر هست. نریم خودمون دوتا فوتبال هم به دهنمون زهر بشه. لعنت به این زمستون و ساعت پخش بازیها. اَه!
17 ژوئن کانون ایرانیان میخواد سالن کرایه کنه برای بازی چون فرداش یهشنبه هست و ملت میان بزنن به قول اصفهانیها بزنن تو سر و مغزشون. خیلی دلم میخواد برم ولی جشن تولد مثیو هست. نمیدونستم 17ای هست. میگم کارش درستهها. گفته هر جا باشی میام میکشمت بیرون، باید بیای. حالا نمیشد این دو تا همزمان نباشن!
همهی بازیها رو توی Federation Square روی نمایشگر بزرگ میدون پخش میکنن. بهرام میگه پاشو بریم ببینیم. ( Mort رفتیم پیش بهرام و ندا یَک آبگوشتی دادن خوردیم که نگو! یاشاسین آذربایجان و آبگوشتشان! – راستی به اینم میگن یه کار عاقلانه. بعد از کاریکاتور نژادپرستانه مانا و شلوغیها. پرانتز باز کردم فقط آبگوشت رو بگم. ولی کلا توی اون قضیهی کاریکاتور همه چیز میتونست بهتر باشه... ولش کن اینجا جای تحلیل نیست... ولی من هنوز سر اون حرفم هم هستم. اگر میشد شعار تیم ایران همون ستارگان پارسی باشه به نفع همه بود. دلیل دارم. حال داشتم میگم ). خلاصه بهرام میگه بریم. ساعت 2 نصفه شب. فوتبال با سگلرز. آی سرد شده لعنتی. ولی راس میگه اگه مکزیکیها هم بیان باحال میشه. ولی باید یه آمار بگیریم ببینیم تعداد دیوانگان اون شب چقدر هست. نریم خودمون دوتا فوتبال هم به دهنمون زهر بشه. لعنت به این زمستون و ساعت پخش بازیها. اَه!
17 ژوئن کانون ایرانیان میخواد سالن کرایه کنه برای بازی چون فرداش یهشنبه هست و ملت میان بزنن به قول اصفهانیها بزنن تو سر و مغزشون. خیلی دلم میخواد برم ولی جشن تولد مثیو هست. نمیدونستم 17ای هست. میگم کارش درستهها. گفته هر جا باشی میام میکشمت بیرون، باید بیای. حالا نمیشد این دو تا همزمان نباشن!
۲ نظر:
pooyajan!haly be hooly.hal kon dadash,age begam dige ghor nemizani. marde hesabi rafti khareje, havaye sardesham bi lotf nist,behesh migan havaye sarde kharej na :)?
bikhial inja inghadar keraye khooneha geroon shode ke age begam... ,albate khoonehaei ke gheir az nadashtane TV o yakhchal,hamoomesham didanie!
saw ma lake shady khanoom!
khoobid khahar?
shoovaretoon khooban?
begoo ta mitooni faryad bekesh mogheye bazie team melli, manam az inja!
didirididid! IRAN!
ارسال یک نظر