توی یک پیکان فرسوده مسافرکش، خط ونک-تجریش، بین دو نفر روی صندلی عقب ماشین نشسته بودم و زنی میانسال هم جلو. ماشین راه افتاد و از همان پیچ اول معلوم شد چکاره است. زن کمی خودش را جمع کرد و توی سبقت بعدی گفت:
- آقا خیلی آرتیستی میرونید!
- خانم عجله داریم. عجله!
از بین ماشینها و گاهی آدم میراند. زن میانسال با یک دست روسری نیمهافتادهاش را روی سرش گرفته بود و هر از گاهی به راننده نگاه میکرد. راننده با همان سرعت توی خیابان ولیعصر پیچید توی یک کوچه که زن برگشت و رو به مرد سمت راست من گفت:
- !Oh my God! It was so fast
راننده گفت:
- خانم ما نه ننهمون خارجکی بوده نه بابامون، فارسی بگو ببینم چی میگی.
و رفته رفته عصبانیتر شد. جوری که فهمیدم فکر کرده زن به او فحش داده.
- مادرجان آخه برای خودت هم بهتره
- نه مادر من. من تا هفتهای یه بار صافکاری نقاشی نرم هفتهم هفته نمیشه.
دختر سمت چپ من گفت:
- آقا با کی لج میکنی؟ با خودت؟
- نه خانم، لج کردن چیه؟
گفتم آقا آزادی یه پیست داره برای این کارا، گفت دل خوش میخواد، البته راست میگفت ولی گفتم دلت رو به همون خوش کن.
دختر گفت که پیاده میشه. جلوتر زن هم پیاده شد. گفت:
- خودتو ناراحت نکن پسرم. حیفه، جوونی.
من هم پیاده شدم و رفتم.
- آقا خیلی آرتیستی میرونید!
- خانم عجله داریم. عجله!
از بین ماشینها و گاهی آدم میراند. زن میانسال با یک دست روسری نیمهافتادهاش را روی سرش گرفته بود و هر از گاهی به راننده نگاه میکرد. راننده با همان سرعت توی خیابان ولیعصر پیچید توی یک کوچه که زن برگشت و رو به مرد سمت راست من گفت:
- !Oh my God! It was so fast
راننده گفت:
- خانم ما نه ننهمون خارجکی بوده نه بابامون، فارسی بگو ببینم چی میگی.
و رفته رفته عصبانیتر شد. جوری که فهمیدم فکر کرده زن به او فحش داده.
- مادرجان آخه برای خودت هم بهتره
- نه مادر من. من تا هفتهای یه بار صافکاری نقاشی نرم هفتهم هفته نمیشه.
دختر سمت چپ من گفت:
- آقا با کی لج میکنی؟ با خودت؟
- نه خانم، لج کردن چیه؟
گفتم آقا آزادی یه پیست داره برای این کارا، گفت دل خوش میخواد، البته راست میگفت ولی گفتم دلت رو به همون خوش کن.
دختر گفت که پیاده میشه. جلوتر زن هم پیاده شد. گفت:
- خودتو ناراحت نکن پسرم. حیفه، جوونی.
من هم پیاده شدم و رفتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر