1. شنیده بودم جماعت اروپایی و آمریکایی وقتی به ایران آمدهاند، اندر عجب چشم و ابرو و مژگان ملت ماندهاند، نمیدانستم آدم بعد از یک سال دوری هم این قدر حظ بصر ببرد.
2. جالب اینجاست که با مُرت (ضا) هم دانشکدهای باشی توی دانشکدهی معماری علم و صنعت و نشناسیاش و فکر کنی شاید قیافهاش را دیدهای بعد توی ملبورن اتفاقی همدیگر را بشناسیم و الان هم هر دو توی تهران جایی باشیم شبیه خوابگاه علم و صنعت و بساط سوسیس و تخممرغ.
3. ساعت 3 صبح که رسیدم تهران، دیدم که تهران خلوت، زیباییهایی هم دارد. این ازدحام و شلوغی و آلودگی نفس شهر و آدمهایش را میگیرد. همه چیز توی آلودگی وشلوغی گم میشود. بعضیها میگویند برای تهران راه نجاتی نیست، فکر میکنم هست. راهش همین است که برخی گفتهاند. ساختن شهرهای جدید و کاهش جمعیت تهران. اگر جمعیت تهران سه چهار میلیون باشد، جای خوبی است.
2. جالب اینجاست که با مُرت (ضا) هم دانشکدهای باشی توی دانشکدهی معماری علم و صنعت و نشناسیاش و فکر کنی شاید قیافهاش را دیدهای بعد توی ملبورن اتفاقی همدیگر را بشناسیم و الان هم هر دو توی تهران جایی باشیم شبیه خوابگاه علم و صنعت و بساط سوسیس و تخممرغ.
3. ساعت 3 صبح که رسیدم تهران، دیدم که تهران خلوت، زیباییهایی هم دارد. این ازدحام و شلوغی و آلودگی نفس شهر و آدمهایش را میگیرد. همه چیز توی آلودگی وشلوغی گم میشود. بعضیها میگویند برای تهران راه نجاتی نیست، فکر میکنم هست. راهش همین است که برخی گفتهاند. ساختن شهرهای جدید و کاهش جمعیت تهران. اگر جمعیت تهران سه چهار میلیون باشد، جای خوبی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر