۲۰ مرداد ۱۳۸۵

روز سوم و چهارم

1- برج های دوقلوی کوالالامپور با آن بدنه ی استیل و نور سفیدی که شب ها روی آن می تابد، در هوای دم کرده و گرم مالزی عین دو تا پارچ گنده ی استیل پر از آب یخ است که دیدنش به من حس خوبی می دهد، نمی دانم معمارش این بافت و فرم را به همین قصد به کار برده یا نه.

2- دیروز با بختیار که قبلا یک بار سنندج را حسابی گشته بودیم یک ولگردی اساسی کردیم. فکر نمی کردم اینجا باشد. جایی داشتم روزنامه و مجله های مالزیایی را ورق می زدم توی یک بازارچه ای که خیلی فضای هندی داشت. پیرمرد فروشنده گفت کجایی هستی گفتم حدس بزن. گفت آمریکایی؟ گفتم نه. گفت افغانی؟ گفتم نه. گفت پس کجا؟ گفتم کنگو. گفت چی می گی؟ کنگویی ها سیاهند. گفتم خب من کنگویی سفید هستم. توی مستفرت ها خوشم می آید سر به سر کاسب ها بگذارم. جایی دیگر هم یک مرد مالای داشت سکه های قدیمی می فروخت و سکه ای چینی را قیمت کردم گفت 35 رینگیت. گفتم 5 رینگیت. چشم هاش گرد شد. گفت چهارصد ساله است. کلی هم خرت و پرت هایش را هم زدم و گپ زدم.


3- کوالالامپور بافت شهری خیلی پرکنتراستی دارد از نظر کیفیت ساخت و ساز و کلاس شهری. بعضی جاها به فاصله ی کمتر از صد متر از یک محله ی قدیمی و کوچه های تنگ، ناگهان می رسی به برج ها و فضای شهری مدرن. قشنگ معلوم است برج ها در وسط شهری با این بافت قدیمی و فرسوده سبز شده اند.

4- دیشب رفتیم جایی به نام
Kuala Selengor پنجاه شصت کیلومتری KL. رودخانه ای که در درختان کناره اش هزاران کرم شب تاب می درخشیدند و چشمک می زدند. حسن می گفت عجب با هم سنکرون هستند، الان توی شرکتشان مشغول پروژه ای هستند که مشکلشان همین سنگرون کردن است. می گویند فقط دو جا در جهان این فضا را می شود دید. دیگری آمازون است. پیرمرد پاروزن مسافت زیادی را بر خلاف جهت رودخانه ای آرام در شب تاریک و خلوت پارو زد و قایق چوبی کهنه را پیش برد. عجب فضایی بود. کیف کردم. شهره جایت خالی بود. آمدی حتما برو. مهتاب هم بود و فکر کردیم که بی فایده آمده ایم ولی باز هم عالی بود.

5- امروز عصر هم می رویم
Bukit Tinggi یا French Village احتمالا از همان جا می رویم فرودگاه و فکر نکنم تا قبل از رسیدن به ایران فرصت لاگیدن باشد.

6- فردا ایران را می بینم. کاش می شد از فضای دودآلود تهران واردش نمی شدم. ایرانی که همیشه برایم وطن است.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

pooooooooooooooyaaaaaaaaaaaaaa
residi Tehran be man zang bezan. bodo.

Lmira گفت...

welcome man :-)

Black Jazz Britain گفت...

رسيدن به خير موسيو

ناشناس گفت...

سلام پویا. اگه ایرانی با ما تماس بگیر لطفا