من تو عمرم شاهکار کرده بودم قبلا ولی نه دیگه این قدر! مثلا ارواح خیکم الان توی ایران من هنوز دانشجوی فوق لیسانسم. البته اگه وبسایتم رو ببینید نوشتم فوق لیسانس دارم، آخه خیلی مسخره بود برای کار بگم من الان دانشجو هستم. می گفتن پس اینجا چه غلطی می کنی؟ دلم هم نیومد به روی خودم و دیگران هم نیارم. اون جای قبلی که کار می کردم که از من مدرک نخواستن حالا تا بعد. البته من سواد خودم رو خیلی زیاد می دونم.
یه سال برای تز وقت داشتم و همون یه سال رو بلند شدم اومدم استرالیا که هم کار بکنم، هم بگردم، هم پایان نامه بنویسم!
البته ناگفته نماند که دفعه ی اول و دومم نیست و آخریش هم نخواهد بود که یه دفعه تصمیم می گیرم چند تا کار با هم بکنم. هنوز لیسانس تموم نشده، فوق لیسانس قبول شدم، نه چون زود قبول شدم، به خاطر این که کار می کردم و لیسانس رو تا جایی که جا داشت کش دادم و بعدش به هزار جون کندن بود پایان نامه ی لیسانس رو دادم. هم زمان دانشجوی دو جا بودم، کار هم می کردم ولی این دفعه دیگه از اون تو بمیری ها نیس!
حالا اخیرا هم زمان با بروز احساسات زایمان گونه برای تز فوق لیسانس، ورداشتم ای میل زدم به یه آقای پروفسوری که من چنینم و چنانم و ایده م اینه برای دکتری و کمی تا اندکی تحویل گرفته. یه free application day هم توی دانشگاه موناش بوده و رفتم همین جور الکی اسم نوشتم و یه خانوم خوشگل و خوش اخلاقی که باهاش حرف زدم گفت که امیدواره من رو اونجا ببینه و منم توی دلم گفتم که قربون شکلت من پول بده نیستم اگه پول مول می دید بیام.
حالا دم همتون گرم اگه یه موقع خدای نکرده برای این تز فوق لیسانس زبون بسته یه چیزی ازتون پرسیدم که چیزی به فکرتون رسید که فکر کردید به اون چیزی که پرسیدم ربط داره، یه چیزی بگید. تو مایه های نظرسنجی و اینا.
۱۷ فروردین ۱۳۸۵
شاهکار دانش پژوه!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر