مردمان گذشته چه زیبا واژه می ساخته اند. چشمه، از چشم. از همانندی آن با جوشش. یا کهکشان که همان کاه کشان بوده؛ این واژه شاهکار است، شاهکار.
گاری یک کشاورز پر از کاه است و در جاده ای می رود. خرده های کاه، ردی درخشان بر زمین اند و همانندی آن با خرده ستارگان آسمان. همان راه درخشان.
این یعنی زبان زاینده، یعنی آفرینش، یعنی هنر.
در "واژه سازی"، تعصب به فارسی گرایی و زبان سره، دغدغه ی اصلی نیست که چاره ای جز ساختن واژه نیست. درخت زبان نگهداری و تیمار می خواهد تا زنده بماند و توانمند تر شود.
گاری یک کشاورز پر از کاه است و در جاده ای می رود. خرده های کاه، ردی درخشان بر زمین اند و همانندی آن با خرده ستارگان آسمان. همان راه درخشان.
این یعنی زبان زاینده، یعنی آفرینش، یعنی هنر.
در "واژه سازی"، تعصب به فارسی گرایی و زبان سره، دغدغه ی اصلی نیست که چاره ای جز ساختن واژه نیست. درخت زبان نگهداری و تیمار می خواهد تا زنده بماند و توانمند تر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر