شنیده اید که می گویند فلانی خیلی وقتی نیست که فرنگ رفته اما قیافه می گیرد و وسط فارسی فرنگی می پراند و چه و چه.
در این که این فلانی ممکن است جوگیر شده باشد و خودش را گم کرده باشد و کلاس بگذارد و اینها حرفی نیست اما یک احتمال دیگر هم وجود دارد:
وقتی که به اینجانب احساس راحتی در انگلیسی حرف زدن دست می دهد شروع می کنم به فارسی پراندن وسط انگلیسی. مثلا می گویم: "خب" یا "که" یا شهره خانم می فرمایند: "حالا" و برعکس. این شد که به فکر افتادیم.
دلیل این قضیه این است که بر یک زبان مسلط هستیم و بر دیگری نه و تا وقتی که به یک توانایی نسبی در زبان دوم نرسیم همراهمان خواهد بود، چه شود!
در این که این فلانی ممکن است جوگیر شده باشد و خودش را گم کرده باشد و کلاس بگذارد و اینها حرفی نیست اما یک احتمال دیگر هم وجود دارد:
وقتی که به اینجانب احساس راحتی در انگلیسی حرف زدن دست می دهد شروع می کنم به فارسی پراندن وسط انگلیسی. مثلا می گویم: "خب" یا "که" یا شهره خانم می فرمایند: "حالا" و برعکس. این شد که به فکر افتادیم.
دلیل این قضیه این است که بر یک زبان مسلط هستیم و بر دیگری نه و تا وقتی که به یک توانایی نسبی در زبان دوم نرسیم همراهمان خواهد بود، چه شود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر